جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بدر. [ ب ِ دَ ] (اِ مرکب ) بیرون . (شرفنامه ٔ منیری ). بیرون در. (ناظم الاطباء). بدور : هم شرفوان ببینمش لکن حرف علت از آن میان بدر است . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 68). جنس این علم ز دیباچه ٔ ادیان بدر است من طراز همه ادیان بخراسان یابم . خاقانی . - بدرافتادن ؛ بیرون افتادن . (یادداشت مؤلف ) : آدم علیه السلام گندم بخورد و از بهشت بدر افتاد. (نوروزنامه ). - بدرانداختن ؛ بیرون انداختن : گر ز شروان بدرانداخت مرا دست وبال خیروان بلکه شرفوان به خراسان یابم . خاقانی . - بدربردن ؛ بیرون کردن . خارج ساختن . بدرکردن . بیرون کشیدن : خواب از سر خفتگان بدربرد بیداری بلبلان اسحار. نظامی . گفت آن گلیم خویش بدرمی برد ز موج وین جهد می کند که بگیرد غریق را. سعدی . وگر پهلوانی و گر تیغزن نخواهی بدربردن الا کفن . سعدی (بوستان ). - بدر رفتن ؛ بیرون رفتن : شیرین بدرنمی رود از خانه بی رقیب داند شکر که دفع مگس بادبیزن است . سعدی . نه آن دریغ که هرگز بدررود از دل نه آن حدیث که هرگز برون شود از یاد. سعدی . برو از خانه ٔ گردون بدر و نان مطلب کاین سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را. حافظ. - بدرزدن ؛ بیرون رفتن و گریختن .(آنندراج ). پیش رفتن و سبقت گرفتن و فرار کردن . (ناظم الاطباء). - بدرشدن ؛ بیرون رفتن . بدررفتن . - امثال : با شیر اندرون شد و با جان بدرشود (عشق تو در درونم و مهر تو در دلم ). سعیدا (از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 364). - || کنایه از مردن . درگذشتن : بدین بزرگی قدر و به عزّ و جاه و شرف به سال شصت وسه شد او ازین دیار بدر. ناصرخسرو. - بدرگشتن ؛ بیرون رفتن : بتنگی دل ، غم نگردد بدر برین نیست پیکار با دادگر. فردوسی . رجوع به بدر آمدن و بدر کردن شود. ماهتمام، قرص كامل هلال full moon,harvest moon بدر كامل، اكتمال القمر bedir mauvais badr badr badr
کلمه "بدر" در فارسی معمولاً به عنوان اسم خاص برای اشاره به ماه کامل در شب چهاردهم و همچنین نام برخی از افراد استفاده میشود. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده از آن در متن، چند نکته مهم وجود دارد:
نویسهگزینی: کلمه "بدر" به عنوان اسم خاص، با حرف اول بزرگ نوشته میشود: "بدر".
مفاهیم مختلف: بستگی به متن دارد که آیا منظور اشاره به ماه است یا نام شخص؛ در هر دو صورت، معنای کلمه باید مشخص و روشن باشد.
قیدیکردن: اگر به عنوان صفت یا قید استفاده شود، باید در ترکیبهای مختلف به کار برده شود: مثلاً "ماه بدر" که به معنای ماه کامل است.
فاصلهگذاری: در موارد ترکیبی، مراقب فاصلهگذاری باشید تا فهم متن آسانتر شود.
همنوایی با دیگر واژهها: به هنگام استفاده از "بدر" در جملات، سعی کنید با دیگر واژهها به درستی هماهنگ شود: مثلاً "بدر در آسمان نورانی بود".
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "بدر" به شکل صحیح و زیبایی در نوشتار فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "بدر" در جملات آوردهام:
در شبهای تابستان، نور بدر ماه آسمان را روشن میکند.
ما به تماشای بدر کامل رفتیم و از زیبایی آن لذت بردیم.
او در شعرش به زیباییهای بدر اشاره کرده است.
در شبهای عید، بدر ماه به ویژه زیبا به نظر میرسد.
بچهها زیر نور بدر ماه داستانهای شبانه تعریف میکردند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا میخواهید در زمینه خاصی کلمه "بدر" را بررسی کنید، بگویید تا کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر