جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بدن . [ ب َ دَ ] (ع اِ) تن . غیر از سر و غیر مقتل از تن همچو دستها و پایها و مانند آن یا بمعنی مطلق عضو است یا خاص است به اعضای جزور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). جسد انسان . (از اقرب الموارد). کالبد آدمی را گویند بی آنکه سر را جزئی از کالبد بحساب آورند، جوهری بدن را بکالبد مطلق معنی کرده و در اصطلاح سالکان کالبد کثیف را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). تن . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ساختمان کامل یک فرد زنده . مجموعه ٔ اعضا و جوارح متشکل یک موجود زنده . مجموعه ٔ اعضا و انساج و دستگاه های متشکل یکی انسان . تن . اندام . (فرهنگ فارسی معین ) . کالبد. تن . جسد. تن آدمی . تنه . جسم . تمامی جسد انسان جز سر. تمامی جسد انسان جز سر و دستها و پاها. (یادداشت مؤلف ). صاحب آنندراج گوید: نازک ، نازنین ، نسرین ، سیمین ، دفتر گل ، شکوفه ، مغز بادام ، نقره ٔ خام ، قفس سیم از صفات و تشبیهات اوست : سه جانیم ما هر سه در یک بدن ترا نیست بیش از یکی جان بتن . فردوسی . هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند گویی اندر روح تو منضم همی گردد بدن . منوچهری . ستیزه ٔ بدن عاشقان بساق و میان بلای گیسوی دوشیزگان به بش و به یال . عسجدی [ در وصف اسب ]. چون به زبان من رود نام کرم زچشم من چشمه ٔ خون فرودود بر بدنم دریغ من . خاقانی . من کیم لیلی و لیلی کیست من ما یکی روحیم اندردو بدن . مولوی . || مرد کلان سال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مسن . کبیر. بسیارسال . بزرگ . (از ذیل اقرب الموارد). || زره کوتاه و جبه ٔ کوتاه بی آستین .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). درع کوتاه . زره کوتاه . (از اقرب الموارد). جبه کوچک . (از لسان از ذیل اقرب الموارد) : فالیوم ننجیک ببدنک .(قرآن 92/10)؛ امروز ترا با سر آب آریم با این زره .(کشف الاسرار میبدی ج 4 ص 327). || تنه ٔ جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) : بپوشید خفتانی از کرگدن مکلل بزر زآستین تا بدن . نظامی . - بدن قمیص ؛ آنچه از پیراهن که شکم و پشت را می پوشاند. (از اقرب الموارد). ج ،ابدان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) || بزکوهی کلانسال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بزکوهی . (مهذب الاسماء). بز کوهی مسن . (از ذیل اقرب الموارد). ج ، اَبدُن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ابدن و بُدون . (از ذیل اقرب الموارد). || نسب و حسب مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از لسان از ذیل اقرب الموارد). || در تداول زنان میان فارسی زبانان ، شرم زن . (یادداشت مؤلف ). 1- پيكر، تنه، تن، جثه، كالبد
2- بدنه، جسم
3- جسد، لاش، لاشه روح، روان body, frame, microcosm, corporality هيئة، مجلس، جثة، جسد، هيكل، مجموعة، بدن، كتلة، شخص، جماعة، جذع، بدن السيارة، جزع الشجرة، الجزء المركزي، صحن الكنيسة، بدن الطائرة، بدن السفينة، بدن الثوب، قوة جماعة من الجند، جسم vücut corps körper cuerpo corpo اندام، قاب، چارچوب، چهارچوب، اسکلت، ساختمان، عالم صغیر، جهان کوچک، جسمانیت، هستی جسمانی
هيئة|مجلس , جثة , جسد , هيكل , مجموعة , بدن , كتلة , شخص , جماعة , جذع , بدن السيارة , جزع الشجرة , الجزء المركزي , صحن الكنيسة , بدن الطائرة , بدن السفينة , بدن الثوب , قوة جماعة من الجند , جسم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "بدن" در زبان فارسی به معنای "جسم" یا "تن" است و در نوشتار و نگارش به قوانین خاصی وابسته است. در زیر به برخی از جنبههای نوشتاری و نگارشی مرتبط با کلمه "بدن" اشاره میشود:
استفاده صحیح:
"بدن" به عنوان اسم خود به تنهایی به معنی جسم انسان یا حیوان است.
توجه داشته باشید که این کلمه در ترکیب با دیگر کلمات نیز به کار میرود، مانند: "بدن انسان"، "بدن ورزشکار"، "تغذیه بدن" و...
نقطهگذاری:
در صورتی که "بدن" در انتهای یک جمله قرار گیرد، باید پس از آن علامت نگارشی مناسب (نقطه، ویرگول و...) قرار گیرد.
صرف فعل:
در جملات که فعلها به بدن ارجاع دارند، باید فعل به درستی صرف شود. به عنوان مثال: "بدن من نیاز به استراحت دارد."
قید و صفت:
میتوانید از قیدها و صفات پیش از یا پس از "بدن" استفاده کنید تا مفهوم دقیقتری را منتقل کنید. مثل: "بدن سالم"، "بدن ضعیف"، "بدن فعال".
ترکیبها:
از "بدن" در ترکیبهای خاص استفاده میشود، مانند "بدن انسان"، "بدن زنده"، "بدن بیجان" و غیره.
رعایت املای صحیح:
کلمه "بدن" در نوشتار باید به این صورت و با این املای صحیح نوشته شود.
با رعایت این نکات و قواعد میتوانید استفادهای صحیح و مناسب از کلمه "بدن" در نوشتار فارسی داشته باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بدن" در جمله آورده شده است:
بدن انسان به طور طبیعی به ورزش نیاز دارد تا سالم بماند.
او از بدن خود به خوبی مراقبت میکند و همیشه به تغذیه سالم اهمیت میدهد.
در کلاس یوگا، تمرکز بر روی کشش و تقویت بدن است.
درد در بدن میتواند نشانهای از خستگی یا بیماری باشد.
بدن حیوانات نیز همانند بدن انسانها، به نیازهای خاصی برای بقای خود نیاز دارد.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: اندام، قاب، چارچوب، چهارچوب، اسکلت، ساختمان، عالم صغیر، جهان کوچک، جسمانیت، هستی جسمانی
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر