جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bar
on  |

بر

معنی: بر. [ ب ِرر ] (ع مص ) راست گفتن . (اقرب الموارد). برارة. (اقرب الموارد). || راستگو شدن در سوگند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برور. (اقرب الموارد). || راست شدن سوگند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || گرامی داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فرمان بردن خدا را. (منتهی الارب ). فرمانبرداری کردن از خدا. (از اقرب الموارد). اطاعت کردن از خدای تعالی . (از اقرب الموارد). || فرمان بردن مطلق و فرمان بردن پدر و مادر بالخصوص . (ناظم الاطباء). ضد عقوق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مبرت . (اقرب الموارد). بخوشنودی و رضامندی مادر و پدر زندگانی کردن . (غیاث اللغات ). || قبول شدن حج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || قبول کردن حج را (لازم و متعدی بکار رود). (اقرب الموارد). || راندن گوسفند و خواندن آن بسوی علف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوق الغنم . (اقرب الموارد). || آواز کردن گوسفند. || مغلوب کردن بقول و بفعل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سود بردن . (از اقرب الموارد). بر بی السلعة، نفقت و ربحت فیها. (اقرب الموارد). || (اِمص ) راستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ضد دروغ . || راستی سوگند. || فراخی . || احسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || صله ٔ رحم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || طاعت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نیکوکاری . (مهذب الاسماء). خیر. || نیکویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکی و بخشش . (غیاث اللغات ) : لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر... (قرآن 177/2).
کردار و بر او بگذشت از حد صفت
احسان و فضل او بگذشت ازحد شمار.
فرخی .
مایه ٔ بری تو و ابرار اولاد تواند
بر چون یابد کسی چون شیعت ابرار نیست .
ناصرخسرو.
منقطع شد چنان ز من برش
که از آن نزد من نماند آثار.
مسعود.
شاعری ام که هیچ برش را
هیچوقتی نکرده ام انکار.
مسعود.
ای کریمی که خوی و عادت تو
خالص بر و محض احسان است .
مسعود.
بزرگوارا دانی که بنده را هر سال
بدست بر تو باشد مبرتی مرسوم .
سوزنی .
نجم دین ای من و هزار چو من
غرقه در بحر بر منت تو.
سوزنی .
صد هزار آثار غیبی منتظر
کز عدم بیرون جهد با لطف و بر.
مولوی .
|| (اِ) آنچه نزد کسی فرستند از هدیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه بکسی فرستند. (مهذب الاسماء). || حج . || دل . || روباه بچه . || موش . || کلاکموش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- هر را ازبر نشناختن و ندانستن و تشخیص ندادن ؛ بکلی عامی بودن . هیچ ندانستن . در منتهی الارب آرد: در مثل است ، هولا یعرف البر من الهر؛ او بر را از هر نمی شناسد.هر را از بر نشناختن و ندانستن یعنی ندانستن رنج رسان را از راحت رسان یا گربه را از موش یا راندن گوسفند را از خواندن آن یا نخواندن آن را بسوی آب از خواندن آن بسوی علف یا عقوق را از لطف یا کراهیت را از اکرام یا نافرمانبرداری را از فرمانبرداری یا رنجش را از اکرام یا هرهره یعنی آواز میش را از بربره یعنی آواز بز یا روباه بچه را از بچه گربه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). فلان هر را از بر نمی شناسدیعنی خواندن گوسفند را از راندن آن نمی داند و یونس گوید هر راندن گوسفند است و بر خواندن آن . (از اقرب الموارد).
... ادامه
365 | 0
مترادف: قاطي، مخلوط
متضاد: له پايين 1- طرف، سوي 2- پيش، جلو
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (حرف اضافه) [پهلوی: apar]
مختصات: ( ~.) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: حرف اضافه
آواشناسی: bar
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 202
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
on | upon , against , at , land , bosom , mainland
ترکی
açık
فرانسوی
sur
آلمانی
an
اسپانیایی
en
ایتالیایی
su
عربی
في | عن , فيما يتعلق , على الحائط , سقط على الأرض , مضرب , من حيث المبدأ , فوق , حسب , على
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بر" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلف است و در جملات می‌تواند به عنوان حرف اضافه، قید و حتی پیشوند استفاده شود. در زیر به برخی از قواعد و نکات مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. حرف اضافه: "بر" به عنوان حرف اضافه می‌تواند به معنای "روی" یا "بالای" استفاده شود. به عنوان مثال:

    • کتاب بر میز است.
    • پرچم بر دماوند برافراشته است.
  2. قید: در برخی موارد "بر" به عنوان قید به کار می‌رود. به عنوان مثال:

    • او بر سر قرار آمد.
  3. پیشوند: "بر" می‌تواند به عنوان پیشوند به کار رود و معنای قوی‌تری به واژه‌ها بدهد. به عنوان مثال:

    • برآمدن (به سمت بالا آمدن)
    • برتر (بالاتر و بهتر)
  4. مناسبت‌های معنایی: استفاده از "بر" در عبارات و جملات می‌تواند به معنای برتری، اهمیت و قدرت نیز اشاره داشته باشد. مثلاً:

    • برترین دانشمند
    • بر همه مشکلات فائق آمدن
  5. نکات نگارشی:
    • در نوشتار، باید دقت کرد که "بر" باید به درستی و در مکان مناسب خود به کار رود تا ابهامی در جمله ایجاد نشود.
    • هنگام استفاده از "بر" در ترکیب‌های خاص، معنای ترکیب ممکن است متفاوت از معنای ساده کلمه باشد.

با توجه به این نکات و قواعد، می‌توان از کلمه "بر" به درستی و به طور مؤثر در جملات و متون فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

مطمئناً! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بر" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. کتاب را بر روی میز گذاشتم.
  2. او بر تمامی مشکلات پیروز شد.
  3. این پروژه بر اساس نیازهای مشتری طراحی شده است.
  4. برف بر زمین نشسته و همه جا را سفیدپوش کرده است.
  5. برادرم بر دوچرخه رکاب می‌زند.
  6. روی دیوار یک نقاشی زیبا از یک منظره بر روی برقی است.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: به، بر روی، روی، در روی، برای، بر فراز، بمحض، بمجرد، علیه، در برابر، در مقابل، ضد، با، در، سر، در نتیجه، نزدیک، زمین، سرزمین، خشکی، خاک، دیار، سینه، بغل، پیش سینه، قاره، قطعه اصلی، قطعه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری