جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

برهنه شدن

معنی: برهنه شدن . [ ب ِ رَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عریان شدن . لخت شدن . انحسار. انسراح . انکشاف . تجرد. تعری . تکشف . حسور. عری . کشاط :
چو زو بازگشتم تن روشنم
برهنه شد از نامور جوشنم .
فردوسی .
بسیار برهنگان دیدم پس از پوشیده شدن تن ، و پوشیدگان پیش از برهنه شدن که نماندند. (مرزبان نامه ). اعوار؛ برهنه شدن جای از سوار چنانکه بر وی زخم توان زدن . (تاج المصادر بیهقی ). جَلَع؛ برهنه فرج شدن . (از منتهی الارب ).
- برهنه شدن کمر از حلیه ٔ زر ؛ جدا شدن زیورهای کمر بسبب نوک سخت خارها :
کمرکشان سپه را جداجدا هر روز
کمر برهنه به منزل شدی ز حلیه ٔ زر.
فرخی .
- برهنه شده ؛ عریان . رود :
وآن کوه برهنه شده ازبرف نگه کن
افکنده پرندین سلبی بر کتف و دوش .
ناصرخسرو.
|| خالی شدن : جلا، جله ، جلهة؛ برهنه شدن پیش سر کسی از موی . (از منتهی الارب ).
- برهنه شدن سر ؛ بی کلاه شدن آن . بی تاج گشتن :
سرانجام بختش کند خاکسار
برهنه شود آن سر تاجدار.
فردوسی .
|| آشکار شدن : تسعسع؛ برهنه شدن دندان از لب . (از منتهی الارب ).
- برهنه شدن راز (روی پوشیده راز) ؛ آشکار شدن آن . برملا گشتن آن . فاش شدن آن . از پرده بدر افتادن آن :
همی گشت زآنگونه بر سر جهان
برهنه شد آن رازهای نهان .
فردوسی .
ببینیم تا چیست آغازشان
برهنه شود بی گمان رازشان .
فردوسی .
فرستاده چون پاسخ آورد باز
برهنه شد آن روی پوشیده راز.
فردوسی .
هم آنگه در دژ گشادند باز
برهنه شد آن روی پوشیده راز.
فردوسی .
|| بی برگ شدن . بی بر شدن : تمشق ؛ برهنه شدن شاخ . (از منتهی الارب ). || بی غلاف شدن . از غلاف بدر آمدن :
در ظل فتح یابد عالم لباس امن
چون شد برهنه چهره ٔ خورشیدوار تیغ.
مسعودسعد.
اختراق ؛ برهنه شدن شمشیر. (از منتهی الارب ).
... ادامه
838 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 616
شمارگان هجا:
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "برهنه شدن" عبارت است از فعل "برهنه" به معنای عریان یا بدون پوشش و فعل "شدن" که به معنای تبدیل شدن یا به حالت جدید درآمدن است. در حوزه قواعد نگارشی و زبان فارسی، نکات زیر را می‌توان در مورد این ترکیب بیان کرد:

  1. تطابق جنس و عدد: در جمله‌هایی که از این عبارت استفاده می‌شود، باید به جنس و عدد فاعل توجه کرد. مثلاً:

    • مرد برهنه شد.
    • زن برهنه شد.
    • افراد برهنه شدند.
  2. استفاده از قید: امکان اضافه‌کردن قیدهایی برای توصیف وضعیت برهنه شدن وجود دارد. مانند:

    • او به آرامی برهنه شد.
    • او ناگهان برهنه شد.
  3. زمان بندی: فعل "شدن" می‌تواند در زمان‌های مختلف صرف شود، که به معنای برهنه شدن در زمان‌های گذشته، حال و آینده اشاره دارد:

    • او برهنه شد. (گذشته)
    • او برهنه می‌شود. (حال)
    • او برهنه خواهد شد. (آینده)
  4. جملات توصیفی: می‌توان از این کلمه در جملات توصیفی یا بیانی نیز استفاده کرد:

    • او در تابستان برهنه شد تا از آفتاب لذت ببرد.
    • برهنه شدن در برخی فرهنگ‌ها نماد آزادی است.
  5. ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات: توجه به استفاده‌های فرهنگی و ادبی مختلف از این کلمه در ضرب‌المثل‌ها یا ادبیات می‌تواند مفید باشد.

اینگونه قواعد و نکات می‌توانند به شما در استفاده صحیح و موثر از کلمه "برهنه شدن" کمک کنند.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری