جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

balad
cicerone  |

بلد

معنی: بلد. [ ب َ ل َ ] (ع اِ) جای باش حیوان ، عامر باشد یا غامر. (منتهی الارب ). هر موضعی از زمین ، عامر و آباد باشد یا غیر عامر، خالی از سکنه باشد یا مسکون ، و واحد آن بلدة است . (از دهار). هر موضعی از زمین ، عامر باشد یا خالی . (از اقرب الموارد). || زمین . (منتهی الارب ) (دهار).
- البلدالطیب ؛زمینی که درو نبات بسیار روید. (دهار) : والبلدالطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لایخرج الا نکدا... (قرآن 58/7)؛ و زمین پاکیزه رستنیهایش به اذن پروردگارش میروید و آنکه پلید باشد نمیروید جز اندک و بی فایده ...
- البلدالمیت ؛ زمینی که رستنی و چراگاه در آن نباشد. (از اقرب الموارد) : و هو الذی یرسل الریاح بشراً بین یدی رحمته حتی اذا اقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت فأنزلنا به الماء... (قرآن 57/7)؛ و اوست که بادها را بشارت دهندهی از نزد رحمتش میفرستد تا چون ابرهای گرانباری بردارد آنرا بسوی زمین مرده روانه سازیم و آب را بر آن فرود آوریم ... و اﷲ الذی أرسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه الی بلد میت فأحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور. (قرآن 9/35)؛ و خداوند است که بادها را فرستاد تا ابرهائی برانگیزد وآنها را بسوی زمینی مرده روانه کردیم و زمین را پس از مرده بودنش زنده گردانیدیم ، این است حشر کردن . و رجوع به بلده ٔ میت ، ذیل بلدة شود. || شهر.(دهار) (غیاث ). الکه ، مانند عراق و شام . ج ، بُلدان .(منتهی الارب ). جنس مکان چون عراق و شام . (از اقرب الموارد). بلدة. کوره . عامرة. مدینه . مصر. عاصمة. معمورة. قصبة. ج ، بِلاد و بُلدان . (اقرب الموارد). (دهار) : و تحمل أثقالکم ًالی بلد لم تکونوا بالغیه ًالا بشق الأنفس . (قرآن 7/16)؛ و بارهای شما را به شهری میبرد که بدان نمیرسیدید جز با رنج نفس . وً اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلدا آمنا... (قرآن 126/2)؛ آنگاه که ابراهیم گفت پروردگارا این را شهری ایمن قرار بده ... و اًذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا... (قرآن 35/14).
- بیضة البلد ؛ برخی آن را کنایه از مدح دانند، و برخی آن را کنایه از شخصی دانند که از اهل و خانواده ٔ خود جدا باشد، گویند کان فلان بیضةالبلد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
|| زمین ناکنده ٔ آتش ناافروخته . (منتهی الارب ). آنچه از زمین که حفر نشده باشد و در آن آتش نیفروخته باشند. (از ذیل اقرب الموارد). || خاک . (منتهی الارب ). تراب .(از ذیل اقرب الموارد). || گورستان . (منتهی الارب ). مقبره . (اقرب الموارد). || خانه . (منتهی الارب ). خانه و اثری که از آن باشد. (از اقرب الموارد). ج ، اَبلاد. (اقرب الموارد). || جای بیضه نهادن شترمرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و از آن جمله است مثل «هو أذل ّ من بیضةالبلد»یعنی از تخم شترمرغ که آنرا ترک میگوید خوارتر است .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سینه . (منتهی الارب ). صدر. (اقرب الموارد). || کف دست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گویک ارزیز که کشتی بانان عمق آب را بدان اندازه کنند. (منتهی الارب ). اندکی از رصاص و سرب گرد و غلطان است که کشتی بان بوسیله ٔ آن آب را اندازه میگیرد. (از اقرب الموارد). گوی ارزیزین که کشتی بانان بدان عمق آب را اندازه میگیرد. (یادداشت مرحوم دهخدا). بُلد. رجوع به بُلد شود. || گشادگی میان دو ابرو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عنصر چیزی . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || گو بالای سینه و آنچه گرداگرد یا وسط آن است . (منتهی الارب ). || یکی از منازل قمر و آن شش ستاره است در برج قوس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
... ادامه
398 | 0
مترادف: 1-صفت 2- دليل راه، دليل، راهبر، راهنما، هادي 3- آشنا، مطلع، وارد، واقف 4- ديار، شهر، مدينه، ولايت 5- منطقه، ناحيه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (بَ لَ) [ ع . ] ( اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: balad
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 36
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
cicerone
ترکی
biliyor
فرانسوی
sait
آلمانی
weiß
اسپانیایی
sabe
ایتالیایی
conosce
عربی
الدليل السياحي | السيكرون
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بلد" در زبان فارسی چند معنا و کاربرد مختلف دارد که در ادامه به توضیح آن‌ها و نکات نگارشی مربوط به این کلمه می‌پردازیم:

معانی کلمه "بلد":

  1. آشنا یا مطلع بودن: به معنای آشنا بودن با موضوع یا مکان خاصی. مثلاً: "من در این شهر بلد نیستم."
  2. نابغه یا کاردان: در برخی از محاورات به معنای فردی با استعداد و توانمند نیز به کار می‌رود.
  3. به معنای مکان: در برخی لهجه‌ها، "بلد" به معنی محل و مکان نیز استفاده می‌شود.

نکات نگارشی:

  1. استخدام"بلد" در جملات: بسته به کاربرد آن، باید در جملات به درستی استفاده شود. مثلاً:

    • "او در زبان انگلیسی خیلی بلد است."
    • "این منطقه را خوب بلد هستم."
  2. نحوه فعل ساز: وقتی از "بلد" به عنوان فعل استفاده می‌شود، معمولاً به همراه "است" می‌آید. به عنوان مثال:

    • "من گلابی را خوب بلد هستم."
  3. عدم استفاده از "بلد" به عنوان اسم: "بلد" معمولاً به عنوان فعل است و به عنوان اسم در زبان فارسی کاربرد ندارد.

  4. مفاهیم مجازی: در برخی موارد، "بلد" ممکن است به صورت مجازی برای توصیف احساسات یا تمایلات استفاده شود، مثلاً:
    • "من در عشق بلد نیستم."

در نهایت، توجه به جملات و متن‌های خود و حفظ انسجام در استفاده از این کلمه می‌تواند به درک بهتری از آن کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بلد" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. من در این شهر بلد نیستم و به راهنمایی نیاز دارم.
  2. او در زبان انگلیسی خیلی بلد است و می‌تواند به راحتی صحبت کند.
  3. ما باید یک نفر را که به این منطقه بلد باشد، استخدام کنیم.
  4. پدرم در آشپزی خیلی بلد است و همیشه غذاهای خوشمزه‌ای تهیه می‌کند.
  5. در مسابقه نقاشی، او سبک خاصی از نقاشی را بلد بود که همه را تحت تأثیر قرار داد.

امیدوارم این جملات به شما کمک کند!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری