جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

balad
cicerone  |

بلد

معنی: بلد. [ ب َ ل َ ] (از ع ، ص ، اِ)راهبر و پیشوا. (غیاث ). || راهنما. (آنندراج ). آنکه راه را می شناسد و دیگران را راهنمایی می کند. (فرهنگ فارسی معین ). راه شناس . دلیل . خریت . هادی .راهبر. رهنمون . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
برده از خود غم دزدیده نگاهش ما را
بلدی نیست بغیر از رم آهو با ما.
فطرت (از آنندراج ).
|| واقف از چیزی . (آنندراج ). دانای در کار. واقف . مطلع. (فرهنگ فارسی معین ). آگاه .
- بلد بودن ؛ دانا و عالم بودن . (ناظم الاطباء). کاری را دانستن . راه به جایی بردن . (فرهنگ لغات عامیانه ). دانستن . علم داشتن . واقف بودن . وقوف داشتن .عارف بودن . معرفت داشتن .
- بلدم ؛ میدانم . (فرهنگ فارسی معین ).
- نابلد ؛ ناآگاه :
این نابلدان کوی دانش
پرسند ز من نشان معنی .
حکیم شفائی .
- امثال :
بلد نبود سر خودش را ببندد سر عروس را می بست ؛ در مورد کسی گفته میشود که نتواند کار خودش را بکند یا وظیفه اش را انجام دهد ولی در کار دیگران مداخله و اظهار اطلاع کند. (فرهنگ عوام ).
«بلد نیستم » راحت جانست ؛ مانند یک نه و صدهزار راحت . (فرهنگ عوام ). اینکه گوئی ندانم برای فرار از رنج کار کردن باشد. (امثال و حکم دهخدا).
... ادامه
506 | 0
مترادف: 1-صفت 2- دليل راه، دليل، راهبر، راهنما، هادي 3- آشنا، مطلع، وارد، واقف 4- ديار، شهر، مدينه، ولايت 5- منطقه، ناحيه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (بَ لَ) [ ع . ] ( اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: balad
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 36
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
cicerone
ترکی
biliyor
فرانسوی
sait
آلمانی
weiß
اسپانیایی
sabe
ایتالیایی
conosce
عربی
الدليل السياحي | السيكرون
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بلد" در زبان فارسی چند معنا و کاربرد مختلف دارد که در ادامه به توضیح آن‌ها و نکات نگارشی مربوط به این کلمه می‌پردازیم:

معانی کلمه "بلد":

  1. آشنا یا مطلع بودن: به معنای آشنا بودن با موضوع یا مکان خاصی. مثلاً: "من در این شهر بلد نیستم."
  2. نابغه یا کاردان: در برخی از محاورات به معنای فردی با استعداد و توانمند نیز به کار می‌رود.
  3. به معنای مکان: در برخی لهجه‌ها، "بلد" به معنی محل و مکان نیز استفاده می‌شود.

نکات نگارشی:

  1. استخدام"بلد" در جملات: بسته به کاربرد آن، باید در جملات به درستی استفاده شود. مثلاً:

    • "او در زبان انگلیسی خیلی بلد است."
    • "این منطقه را خوب بلد هستم."
  2. نحوه فعل ساز: وقتی از "بلد" به عنوان فعل استفاده می‌شود، معمولاً به همراه "است" می‌آید. به عنوان مثال:

    • "من گلابی را خوب بلد هستم."
  3. عدم استفاده از "بلد" به عنوان اسم: "بلد" معمولاً به عنوان فعل است و به عنوان اسم در زبان فارسی کاربرد ندارد.

  4. مفاهیم مجازی: در برخی موارد، "بلد" ممکن است به صورت مجازی برای توصیف احساسات یا تمایلات استفاده شود، مثلاً:
    • "من در عشق بلد نیستم."

در نهایت، توجه به جملات و متن‌های خود و حفظ انسجام در استفاده از این کلمه می‌تواند به درک بهتری از آن کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بلد" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. من در این شهر بلد نیستم و به راهنمایی نیاز دارم.
  2. او در زبان انگلیسی خیلی بلد است و می‌تواند به راحتی صحبت کند.
  3. ما باید یک نفر را که به این منطقه بلد باشد، استخدام کنیم.
  4. پدرم در آشپزی خیلی بلد است و همیشه غذاهای خوشمزه‌ای تهیه می‌کند.
  5. در مسابقه نقاشی، او سبک خاصی از نقاشی را بلد بود که همه را تحت تأثیر قرار داد.

امیدوارم این جملات به شما کمک کند!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری