جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بهر. [ ب َ ] (اِ) حصه . نصیب . حظ. بهره . (برهان ). نصیب . قسمت . (آنندراج ) (انجمن آرا). حصه . نصیب . بهره . (رشیدی ) (جهانگیری ). حصه . نصیب . قسمت . بخش . (ناظم الاطباء). بهره . حظ. نصیب . قسمت . (فرهنگ فارسی معین ). فرخنج . نیاوه . آوخ . (یادداشت بخط مؤلف ) : بپرسید تا زآن گرانمایه شهر که دارد همی زاختر و فال بهر. فردوسی . به جنگ اندرون کشته شد شادبهر که از چرخ گردان چنان یافت بهر. فردوسی . هرآنکس که درویش بودی بشهر که او را نبودی ز نوروز بهر. فردوسی . چنین است کردار گردنده دهر نگه کن کز او چند یابی تو بهر. فردوسی . فخر است شاعران عجم را بمدح او بهر است شاعران عرب را از این فخار. فرخی . ای شاه چه بود اینکه ترا پیش آمد دشمنت هم از پیرهن خویش آمد از محنتها محنت تو بیش آمد از ملک پدر بهر تو مندیش آمد. (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 75). که نه چیز دارد نه دانش نه رای نژندیست بهرش به هر دوسرای . اسدی . سه روز از می ناب برداشت بهر بروز چهارم بیامد بشهر. اسدی . نبودی از این پیش بهر من از اوی اگر بودمی من به دین محمد. ناصرخسرو. ز علم بهره ٔ ما گندمست و بهر تو کاه گمان مبر که چو تو ما ستورکه خواریم . ناصرخسرو. داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام حصه و حظ و نصیب و قسم وبخش و بهر و تیر. سوزنی . تکاپوی کن گرد پرگار دهر که تا خاکیان از تو یابند بهر. نظامی . ز دلداری ولی بی بهر بودش ز بی یاری شکر چون زهر بودش . نظامی . هر زن خوبرو که در شهر است دیده را از جمال او بهر است نظامی . گرش حظ و اقبال بودی و بهر زمانه نراندی ز شهرش بشهر. سعدی . وگر از حیاتت نمانده ست بهر چنانت کشد نوشدارو که زهر. سعدی . شاه در کشور و ملک در شهر هریکی دارد از حکومت بهر. اوحدی . || خارج قسمت . (فرهنگستان ). || پاره . جزو. قسمت . (فرهنگ فارسی معین ) : یکی بهره را به سه بهر است بخش تو هم بر سه بهر ایچ برتر مشخش . ابوشکور. مردمان به دو هوا سخن گفتندی بهری علی و بهری با ابوموسی از بهر خون عثمان . (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). مردی بود در آن شهر... و بکنار شهر نشستی و هرچه کسب کردی بهری عیال را نفقه کردی و بهری درویشان را دادی . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). جهان را ببخشید بر چهار بهر یکایک همه نامزد کرد شهر. فردوسی . دو روز دور نخواهند که باشد از در او اگر دو بهر مر او را دهند زین عالم . فرخی . ببخشید بهر دگر بر سپاه سوی جنگ فغفور برداشت راه . اسدی . چنین که دو بهر شراب باشد یا سه بهر و یک بهر روغن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و اگر قوت ضعیف باشد اندکی کشکاب دهند و کشکاب از کشک و نخود پزند نیمانیم یا دو بهر کشک و یک بهر نخود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بهری که پیش بودند بشتاب برفتند. (تاریخ بخارای نرشخی ). چون رشید بمرد فضل ربیع با بهری خزینه بسوی بغداد آمد. (مجمل التواریخ و القصص ). گشتاسف ... سپاه برد به هندوستان و بهری بگرفت و از دیگرجایها هرکسی گوشه ای بگرفت . (مجمل التواریخ و القصص ). گفتم آن مرد را دو بهر دل است نپذیرم یکی ره آوردی . خاقانی . بهری خوارج شدند و بهری غالی . (کتاب النقض ص 375). چنین گویند شیرین تلخ زهری بخوردش داد از آن کو خورد بهری . نظامی . عراق از ربع مسکون است بهری وز آن بهره مداین هست شهری . نظامی . || در تداول فردوسی ، یکی بهر یابهری یعنی نیم و نصف و دو بهر یعنی دو ثلث و سه بهریعنی سه ربع و همچنین . (یادداشت بخط مؤلف ) : چو از پیش دارابشهر آمدند از آن رفته لشکر دو بهر آمدند. فردوسی . از ایران و توران دو بهر آن تست همان گوهر و گنج شهر آن تست . فردوسی . || قسمتی از شبانروز. (فرهنگ فارسی معین ) : چو بهری ز تیره شب اندرچمید کی نامور پیش یزدان خمید. فردوسی . چون بهری از شب برفت . (مجمل التواریخ و القصص ). 1-حرف
2- بخش، بهره، حصه، حظ، سهم، قسمت، نصيب
3- براي، بهجهت، بهخاطر، بهمنظور
4- پاره، جزء quotient, well الحاصل، خارج القسمة، حاصل القسمة bahr bahr bahr bahre bahr خارج قسمت
کلمه "بهر" در زبان فارسی به صورتهای مختلفی استفاده میشود و میتواند معانی و کاربردهای گوناگونی داشته باشد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
معنا: واژه "بهر" به معنای "درآمد" یا "نفع" است و معمولاً در ابیات شعر و متون ادبی بهکار میرود. در گفتار روزمره کمتر استفاده میشود.
نحوه نوشتار: این کلمه باید به صورت صحیح و بدون اشتباه املایی نوشته شود. در متون ادبی و رسمی باید دقت شود که بهدرستی و در جای مناسب استفاده شود.
نحوه استفاده: "بهر" معمولاً به عنوان اسم به کار میرود و در جملات رسمی یا ادبی بهکار گرفته میشود. به عنوان مثال: «بهر این کار را باید با دقت انجام دهیم.»
ترکیبهای متداول: این کلمه ممکن است در ترکیب با کلمات دیگر به شکلهایی مانند "بهربرداری" (بهرهبرداری) و "بهرهوری" به کار رود.
نکات نگارشی:
در نگارش ادبی و رسمی، توجه به لحن و سیر منطقی جملات ضروری است.
کلمه "بهر" اگر در متن ادبی یا شعر استفاده شود، ممکن است به صورتهای دیگر مانند "بهره" هم مورد استفاده قرار بگیرد.
تلفظ: معمولاً "بهر" به صورت "بَهَر" تلفظ میشود.
به عنوان جمعبندی، کلمه "بهر" با دقت در متنهای ادبی و رسمی کاربرد دارد و باید در استفاده از آن به معنا و نوع نگارش توجه داشت.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از کلمه "بهر" در جملات مختلف آورده شده است:
به بهرهوری بالای این سیستم، میتوانیم به نتایج بهتری دست یابیم.
بهطور کلی، آنها در میدان جنگ بهخوبی به جنگیدند و از بهردیگران دفاع کردند.
ما برای انجام این پروژه به کمک متخصصین بهر خواهیم برد.
در نتیجهی تحقیقات، بهرتمندی از فناوریهای نوین نشان داده شد.
اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر