جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

match  |

بهم آمدن

معنی: بهم آمدن . [ ب ِ هََ م َ دَ ] (مص مرکب ) جمع شدن . گرد شدن . یکی شدن .بهم پیوستن دو چیز. سر بهم آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). جمع شدن و بسته شدن . (ناظم الاطباء) :
و ایشان بهم آمدند چون کوه
برداشته نعره ها بانبوه .
نظامی .
رفت بسی دعوی از این پیشتر
تا دو سه همت بهم آید مگر.
نظامی .
|| بیکدیگر متناسب یا شبیه بودن . با یکدیگر برازنده بودن : عروس و داماد و پدر و مادر و نوکر و آقا بهم می آیند. || التیام پذیرفتن . سر زخم بهم آمدن . ملتثم شدن ، چنانکه قرحه یا جراحتی . || آرام گرفتن : دیشب چشمهایم بهم نیامد. || منقبض شدن و بروی هم کشیده شدن . || قهر کردن و آزرده شدن . || غضبناک شدن . || متنفر شدن . || رنجیده شدن . || مضطرب و پریشان شدن . (ناظم الاطباء).
... ادامه
417 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 142
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
match | come on
عربی
تطابق | ماثل , كافأ , نسق , قارن , بارى , ناغم , تماشى , لاءم , مباراة , نظير , كبريت , ند , صنو , زوج متسم بالتناسب , زواج , لقاء , فتيل لإطلاق السلاح , كفؤ , عود ثقاب

واژگان مرتبط: خوردن، وصلت دادن، جور بودن با، بهم امدن، خواستگاری کردن، تطبیق کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری