جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بهی . [ ب ِ ] (حامص ) نیکویی و خوبی . (برهان ) (غیاث ). خوشی و نیکویی و خوبی . (آنندراج ). خوبی . (انجمن آرا). نیکویی و خوبی . بهتری . (ناظم الاطباء). پهلوی «وهه » . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بدین معنی مرکب است از «به » و «یای » مصدر. (آنندراج ) (از غیاث ) : بجای هر بهی پاداش نیکی بجای هر بدی بادآفراهی . دقیقی . ز بداصل چشم بهی داشتن بود خاک در دیده انباشتن . فردوسی . چو تاریک شد روزگار بهی از ایشان بهرمز رسید آگهی . فردوسی . بر فرخی و بر بهی گردد ترا شاهنشهی این بنده راکرمان دهی آن بنده را کرمانیه . منوچهری . بود دوری از بد ره بخردی بهی نیکی و دوری است از بدی . اسدی . نشاید بهی یافت بی رنج و بیم که بی رنج کس نارد از سنگ سیم . اسدی . نه دانندگان را ز دانش بهی است نه نزدیک کس دانشی را بهاست . ناصرخسرو. بر تو به امید بهی روز روز چرخ و زمان میشمرد سالیان . ناصرخسرو. با بهان رای زن ز بهر بهی کز دو عقل از عقیله ای برهی . سنایی . بفرمانبری کوش کآرد بهی که فرمانبری به ز فرماندهی . نظامی . بهر جا که روی آری از کوه و دشت بهی بادت از چرخ پیروز گشت . نظامی . بزرگیش بخشید و فرماندهی ز شاخ امیدش برآمد بهی . سعدی . بهی بایدت لطف کن کآن مهان ندیدندی از خود بتردر جهان . سعدی . || ترقی . دولت . (غیاث ) : نشین با اهل علم ای دوست مادام که از دانش بهی یابی سرانجام . || صحت و تندرستی . (غیاث ). بهبودی . (انجمن آرا). صحت و شفا و تندرستی . (ناظم الاطباء). بهبود. شفا. صحت . (فرهنگ فارسی معین ) : بادا رخ عدوی تو همچون بهی دژم روی تو باد همچو گل از شادی و بهی . رودکی . چه بندی دل اندر سرای سپنج که هرگز نداند بهی را ز رنج . فردوسی . تو دوری و از دوری تو سخت برنجم امیدبهی نیست چو زینگونه بود کار. فرخی . امید بهی در شهنشه ندید در اندازه ٔ کار او ره ندید. نظامی . بیمار چو اندکی بهی یافت ور شخص نزار فربهی یافت . نظامی . خاقانیا ز عارضه ٔ درد دل منال کز ناله هیچ درد نشان بهی ندید. خاقانی . 1- نيكي، خوبي
2- نيكبختي، كامروايي، سعادت شقاوت، شوربختي، بدبختي
1- صحت، سلامت، تندرستي
2- بهبود، شفا، عافيت
3- بهروزي، خير
4- آبي quince, quincunx, bahi سفرجل fiyat prix preis precio prezzo درخت به، به، شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور، ارایش پنج تایی گل یا برگ گیاه
کلمه "بهی" در زبان فارسی به عنوان اسم یا قید به کار میرود و معنی آن به نوعی به "خوب" یا "نیک" مربوط میشود. در مورد قواعد نگارشی استفاده از این کلمه، میتوان نکات زیر را در نظر گرفت:
نقطهگذاری: اگر "بهی" در جملات مشخصی استفاده شود، باید به قواعد نقطهگذاری توجه شود. مثلاً در انتهای جمله، باید از نقطه استفاده شود.
ترکیب با دیگر کلمات: "بهی" میتواند به عنوان صفت به کار رود. به عنوان مثال: "او فردی بهی است." در اینجا باید به هارمونی و تناسب صفت با اسم دقت شود.
قید: در صورتی که "بهی" به عنوان قید به کار رود، باید دقت شود که به چه چیزی اشاره دارد و جملات به طوری تنظیم شوند که مفهوم واضح باشد. مانند: "او بهی عمل کرد."
فرمهای جمع و تفضیلی: اگر بخواهید در مورد جمع یا تفضیل این کلمه صحبت کنید، باید از ساختارهای مناسب استفاده کنید. مثلاً "بهیها" برای جمع آن.
توجه به معانی: از آنجایی که "بهی" در برخی محاورات ممکن است معنای خاص یا متفاوتی داشته باشد، باید به بافت جملات توجه کرد.
در نهایت، همیشه توصیه میشود که با دقت به معانی و برداشتهای مختلف این کلمه در متنهای مختلف توجه داشته باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
بهی از زشتیها و ناپاکیها دوری کن تا به آرامش برسدی.
در دل این بهی، یاد خدا باعث روشنایی زندگی میشود.
دوستان واقعی همواره در لحظات بهی و سختیها کنار یکدیگر میمانند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: درخت به، به، شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور، ارایش پنج تایی گل یا برگ گیاه
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر