جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bidār
awake  |

بیدار

معنی: بیدار. (ص ، اِ)که در خواب نیست . مقابل خفته . صاحب آنندراج گوید: مقابل خفته مرکب از «بید» بمعنی شعور و آگاهی و «دار»که کلمه ٔ نسبت است و غنچه ، آیینه ، بخت ، دولت ، همت ، دل ، خاطر، جان ، عقل ، شرم ، شبنم ، عرق ، فتنه و مغز در صفات او مستعمل است . (از آنندراج ). کسی که در خواب نباشد. (ناظم الاطباء). کسی که در خواب نباشد. مقابل خوابیده . صاحب غیاث گوید: مرکب از «بید» و لفظ «دار» یک دال را حذف کرده اند. یا آنکه مرکب است از «بید» ولفظ «آر» که کلمه ٔ نسبت است و بید بمعنی شعور است وبیداری بلفظ کشیدن مستعمل است . (غیاث ) :
شبان تاری بیدار و چاکر از غم عشق
گهی بگرید و گاهی بریش برفوزد.
طیان .
شب خواب کند هرکس و تو هر شب تا روز
از آرزوی خدمت او باشی بیدار.
فرخی .
بداد کوش و بشب خسب ایمن از همه بد
که مرد بیداد از بیم بد بود بیدار.
اسکافی .
براه و بخواب و ببزم و شکار
نباید که تنها بود شهریار
بزودی کشد بخت زان خفته کین
چو بیداری او را بود در کمین .
اسدی .
بیدار چو شید است بدیدار ولیکن
پیدا بسخن گردد بیدار ز شیدا.
ناصرخسرو.
هرگه که همیشه دل تو بیهش و خفتست
بیدار چه سودست ترا چشم چو خرگوش .
ناصرخسرو.
مرا چون چشم دل زی خلق چشم سر بسوی شب
چو اندر لشکری خفته یکی بیدار تنهائی .
ناصرخسرو.
بخت تو خواب دیده ٔ بیدار تا ز امن
بر چشم فتنه خواب مهنا برافکند.
خاقانی .
نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار
امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار.
سعدی .
از آن چشمان خواب آلوده شبها شد که بیدارم
تو ای اختر گواهی دیده ٔ شب زنده داران را.
یغما.
|| سربرداشته . سربرآورده . مقابل آرمیده : می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد... و مکر و خدیعت بیدار و وفا و حریت در خواب . (کلیله و دمنه ).
من ترا طفل خفته چون دانم
که توئی خواب دیده ٔ بیدار.
خاقانی .
|| هشیار. آگاه . بهوش . مواظب کار. مراقب . (یادداشت مؤلف ). هوشیار. متنبه . (از ناظم الاطباء) : مهلب مردی بیدار، کاردان بود. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
بدو گفت گیو ای جهاندار کی
سرافراز و بیدار و فرخنده پی .
فردوسی .
کنون پیشرو باش و بیدار باش
سپه را ز دشمن نگهدار باش .
فردوسی .
بیاراست بر میمنه گیو و طوس
سواران بیدار با بوق و کوس .
فردوسی .
اما ایشان باید بیدارتر باشند و جاه حضرت خلافت را بجای خویش برند باز. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 294). هشیار و بیدار باشید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 351).
اگر بیدار و هشیاری و گوشت سوی من داری
بیاموزم ترا یک یک زبان چرخ و دورانها.
ناصرخسرو.
در این مقطع به سعدالملک برنتوان دعا گفتن
که اندر کار خود دانا و زیرک سار و بیدارم .
سوزنی .
بخت اگر خفت رای بیدار است
کز پی پاس خواب من رانده ست .
خاقانی .
بیدار باد بخت جوانت که چرخ پیر
در مکتب رضای تو طفل معلم است .
خاقانی .
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس .
سعدی .
بلی چون برکشد تقدیر خنجر
نخست از عقل بیدار افکند سر.
میرخسرو.
نبود نیک نزد بیداران
راه بی یار و کار بی یاران .
اوحدی .
- جان بیدار ؛ جان آگاه و هشیار.
- خاطر بیدار ؛ ذهن وقاد و هشیار. هشیاردل .
- دولت بیدار ؛ بخت مساعد و پیروز. مقابل بخت خفته .
|| اهل دل . (شرفنامه ٔ منیری ). || (اِ) شعور. (غیاث ). شعور و آگاهی . (آنندراج ). || بمعنی بیداری نیز آمده است :
نه در بیدار گفتم نی به بوشاسپ
نگویم جز به پیش تخت گشتاسپ .
زرتشت بهرام پژدو (از آنندراج ).
... ادامه
697 | 0
مترادف: 1- ناخفته، ساهر 2- آگاه، متنبه، متوجه، هشيار، هوشيار 3- متيقظ 4- عارف، واقف
متضاد: خفته، غافل
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [مقابلِ خوابیده]
مختصات: (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: bidAr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 217
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
awake | vigilant , wakeful
ترکی
uyanmak
فرانسوی
Éveillé
آلمانی
wach
اسپانیایی
despierto
ایتالیایی
sveglio
عربی
استيقظ | أيقظ , وعى , أدرك , نهض , يقظ , ساهد , متنبه , مستيقظ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بیدار" در زبان فارسی به معنای حالت هوشیاری و عدم خواب است. این کلمه به عنوان یک صفت استفاده می‌شود و همچنین می‌تواند در عبارات و جملات مختلف به کار برود. در اینجا تعدادی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از کلمه "بیدار" آورده شده است:

  1. نحو و ساختار جمله:

    • "من بیدار هستم." (فعل "هستم" برای بیان حالت)
    • "او همیشه بیدار است." (قید "همیشه" برای توصیف حالت بیداری)
  2. استفاده در ترکیب‌ها:

    • "بیدار صبحگاهی" (به معنای بیداری در صبح)
    • "بیدار فکری" (به معنای بیداری ذهنی یا درک)
  3. قید و فاعل:

    • معمولاً برای بیان بیداری، فاعل (شخص یا موجودی که بیدار است) باید مشخص شود.
    • مثال: "سارا پس از خواب طولانی بیدار شد."
  4. جملات سوالی:

    • "آیا تو بیدار هستی؟" (سوال درباره حالت بیداری)
  5. مقایسه:

    • "او بیدارتر از دیروز است." (استفاده از صفت مقایسه‌ای)
  6. حالت‌های خاص:

    • "بیدار نگه‌داشتن" (به معنای حفظ کردن حالت بیداری)
  7. مجاز:
    • در زبان ادبی و شعر، ممکن است از "بیدار" در معانی مجازی نیز استفاده شود، مثل بیداری فکر یا بیداری اجتماعی.

به یاد داشته باشید که نگارش صحیح و استفاده از قواعد تاکید بر وضوح و دقت در انتقال معنا دارد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بیدار" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. صبح زود از خواب بیدار شدم و به سر کار رفتم.
  2. وقتی او را صدا زدم، بیدار شد و به من پاسخ داد.
  3. بچه‌ها در پارک بازی می‌کنند و خیلی بیدار و پرانرژی هستند.
  4. بعد از یک روز طولانی، بالاخره به رختخواب رفتم و خوابم برد.
  5. من معمولاً برای بیدار شدن به صدای زنگ ساعت اعتماد دارم.

واژگان مرتبط: من تبه، هوشیار، مراقب، گوش بزنگ، حساس، شب زنده دار، هشیار

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری