جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

beyram
biram  |

بیرم

معنی: بیرم . [ ب َ / ب ِ رَ ] (اِ) نوعی از پارچه ٔ ریسمانی باشد شبیه به مثقالی عراق . لیکن از او باریکتر و نازکتر است . (برهان ). نوعی از پارچه ٔ ریسمانی باشد که شبیه بود بمثقال [بمثقالی ] و از او باریکتر و لطیف تر شود. (از رشیدی ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوعی از پارچه ٔ باریک . (غیاث ). پارچه ٔ نازک نخی . || در شواهد ذیل ظاهراً بمعنی پارچه ٔ ابریشمی و دیباست :
چو خورشید در قیر زد شعر زرد
گهربفت شد بیرم لاجورد.
فردوسی .
به تیربا سپر کرگ و مغفر پولاد
همان کند که بسوزن کنند با بیرم .
فرخی .
گهی سرخ چون باده ٔ ارغوانی
گهی زرد چون بیرم زعفرانی .
فرخی .
بیرم سبز برفکنده بلند
شاخ او کرد بسدین مشجب .
فرخی .
یکی چون زمردین بیرم ، دوم چون بسدین مجمر
سیم چون مرمرین افسر،چهارم عنبرین بدری .
منوچهری .
طوطی به حدیث و قصه اندر شد
با مردم روستائی و شهری
پیراهنکی برید و شلوارکی
از بیرم سرخ و از گل حمری .
منوچهری .
یکی برگ او بیرم و شاخ بسد
یکی برگ او کژدم و شاخ نشتر.
ناصرخسرو.
خوی نیک بیرم خوی بد چو کژدم
تو کژدم بینداز و بردار شکر.
ناصرخسرو.
برین اقوال چون بیرم نگر وافعال خود سرشان
بسان نامه های زشت زیر خوب عنوانها.
ناصرخسرو.
بر بیرم کبود چنین هر شب
چندین هزار چون شکفد عبهر.
ناصرخسرو.
خیمه ها ساختم ز بیرم چین
فرش کردم ز دیبه ششتر.
مسعودسعد.
قباب صوف با دستار بیرم
همه کس دوست میدارند منهم .
نظام قاری (دیوان البسه ص 97).
بجای شمسی و بیرم مرا رسدریشه
زهی زمانه ٔ بدمهر و دور ناهموار.
نظام قاری (دیوان البسه ص 80).
ز یمن کلفتن و بیرم طلادوزی
علم شدیم و سرآمد بشیوه ٔ اشعار.
نظام قاری (دیوان البسه ص 81).
- بیرم سلطانی ؛ نوعی بیرم :
به بیرم که سلطانی او راست نام
بدادند دستارها را تمام .
نظام قاری (دیوان البسه ص 175).
بدستار طلادوزی و بیرمهای سلطانی
که ماه شمس ایقادی چو کتان میبرد تابم .
نظام قاری (دیوان البسه ص 98).
چندی راه هندوستان پیموده مانند شمسی و سالوی ساغری و دو چنبری و بیرم سلطانی و دو تاره ٔ کربرکه ای . (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 152).
... ادامه
673 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (بِ یا بَ یا رَ) ( اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 252
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
biram
ترکی
almak
فرانسوی
prendre
آلمانی
nehmen
اسپانیایی
tomar
ایتالیایی
prendere
عربی
بيرام
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بیرم" در زبان فارسی به معنای "بیرون" یا "خارج" نیست و به نظر می‌رسد که شما به اشتباه به این کلمه اشاره کرده‌اید. ممکن است منظور شما کلمه دیگری باشد. اگر شما اطلاعات بیشتری در مورد کلمه یا جمله‌ای که در نظر دارید ارائه دهید، می‌توانم به شما کمک کنم.

اگر به دنبال راهنمایی در مورد قواعد نگارشی و نوشتاری برای یک کلمه خاص دیگر هستید، لطفاً نام آن کلمه را بفرمایید تا بتوانم اطلاعات دقیق‌تری ارائه دهم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. من به خاطر شغف عجیبی که به موسیقی دارم، هر روز ساعت‌ها بیرم می‌زنم.
  2. وقتی به یاد روزهای کودکی‌ام می‌فتم، حس می‌کنم که دوباره بیرم را شروع کرده‌ام.
  3. او همیشه در جشن‌ها و مهمانی‌ها با بیرم خود فضایی شاداب ایجاد می‌کند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری