جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

pāliz
palis  |

پالیز

معنی: پالیز. (اِ) فالیز. جالیز. باغ . بوستان . گلستان :
بپالیز چون برکشد سرو شاخ
سر تاج خسرو برآید ز کاخ .
فردوسی .
یکی شارسان گردش اندر فراخ
پر ایوان و میدان و پالیز و کاخ .
فردوسی .
بدو گفت گوینده کای شهریار
بپالیز گل نیست بی رنج خار.
فردوسی .
ستاره بریشان بنالد همی
بپالیز گلبن ببالد همی .
فردوسی .
که گم شد ز پالیز سرو سهی
پراکنده شد تخت شاهنشهی .
فردوسی .
پراکنده شد در جهان آگهی
که گم شد ز پالیز سرو سهی .
فردوسی .
بگسترد کافور بر جای مشک
گل ارغوان شد بپالیزخشک .
فردوسی .
ببالد بکردار سرو بلند
بپالیز هرگز نگردد نژند.
فردوسی .
شهنشاه بیند پسند آیدش
بپالیز سرو بلند آیدش .
فردوسی .
پیامی فرستاد نزدیک گو
که ای تخت را چون بپالیز خو.
فردوسی .
گل خو بپالیز شاهی مباد
چو باشد نیاید ز پالیز یاد.
فردوسی .
ز شادی دل خویش را نو کنم
همه روی پالیز بی خو کنم .
فردوسی .
بپالیز زیر گل افشان درخت
بخفت این سه آزاده ٔ نیکبخت .
فردوسی .
از ایوان و از کاخ و پالیز و باغ
ز رود و ز دشت و ز کوه و ز راغ .
فردوسی .
بیاراست شهری ز کاخ بلند
ز پالیز و ز گلشن ارجمند.
فردوسی .
بپالیز چون برکشد سرو شاخ
سرسبز شاخش برآید بکاخ .
فردوسی .
پر از نرگس و سیب و نار و بهی
چو پالیز گردد ز مردم تهی .
فردوسی .
بفرمان ببردند پیروز تخت
نهادند زیر گل افشان درخت
می و جام بردند و رامشگران
بپالیز رفتند با مهتران .
فردوسی .
جهان چون بهشت دلاویز بود
پر از گلشن و باغ و پالیز بود.
فردوسی .
نویسنده را خواند و پاسخ نوشت
بپالیز کینه درختی بکشت .
فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1945).
بپالیز بلبل بنالد همی
گل از ناله ٔ او ببالد همی .
فردوسی .
چو آمد [ سیاوش ] بدان جایگه دست آخت
دو فرسنگ بالا و پهنا بساخت
ز ایوان و میدان و کاخ بلند
ز پالیز و ز گلشن ارجمند
بیاراست شهری بسان بهشت
بهامون گل و سنبل و لاله کشت .
فردوسی .
در و دشت و پالیز شد چون چراغ
چو خورشید شد باغ و چون ماه راغ .
فردوسی .
رونق پالیز رفت اکنون که بلبل نیمشب
بر سر پالیزبان کمتر زند پالیزبان .
ضمیری .
|| کشتزار، مزرعه (عموماً). و در زمان ما مزارع صیفی کاری را گویند یعنی آن جایها که هندوانه و خربزه و گرمک و طالبی و کدو و خیار و چغندرو گزر و امثال آن کارند. خِضریج . خربزه زار. خیارزار. کدوزار. هندوانه زار. مبطخه . (دهار). تره زار. (اوبهی ) :
همه شب بدی خوردن آئین او [ فرائین ]
دل مهتران پر شد از کین او
شب تیره همواره گردان بدی
بپالیزها یا بمیدان بدی .
فردوسی .
زمانی بدین داس گندم درو
بکن پاک پالیزم از خاک و [ خارو؟ ] خو
اسدی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).
پالیز میان پای او را
پیوسته خیار کشته دیدم .
ادیب صابر.
آن خرسری که شعر سراید بلحن خر
پالیزشاعران را گوید سر خرم .
سوزنی .
ور بازرسانند بدان مجلس خود را
ایشان سر خر باشند آن مجلس پالیز.
سوزنی .
مرده پیش او کشی زنده شود
چرک در پالیز روینده شود.
مولوی .
خاک ما را ثانیاً پالیز کن
هیچ من را بار دیگر چیز کن .
مولوی .
چون صبح شد پالیز را آب دادم و در نزدیکی پالیز پاره ای سبزی و پیاز بود آنرا هم آب دادم . (انیس الطالبین بخاری ). پالیزی کشته بودم روزی حضرت خواجه بر آن موضع گذر کردند ماحضری نبود در پالیز تفحص کردم . (انیس الطالبین بخاری ). درویشان حضرت خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه پالیز کشته بودند. (انیس الطالبین بخاری ). شما این زمان پالیز را جوی میکشیدید. (انیس الطالبین بخاری ).
... ادامه
534 | 0
مترادف: باغ، بستان، پاليززار، جاليز، صيفيكاري، فاليز، كشتزار، لته، مزرعه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) ‹فالیز، جالیز› [قدیمی]
مختصات: ( اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 50
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
palis
ترکی
polis
فرانسوی
police
آلمانی
polizei
اسپانیایی
policía
ایتالیایی
polizia stradale
عربی
باليس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پالیز" در زبان فارسی به معنای مزرعه‌ای است که در آن محصولاتی مانند سبزیجات یا میوه‌ها کشت می‌شوند. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نوشتاری مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نوشتن با حروف صحیح: "پالیز" با حروف فارسی به این صورت نوشته می‌شود و در استفاده از آن باید دقت شود تا اشتباه تایپی نداشته باشد.

  2. استفاده در جملات: در جملات می‌توان از "پالیز" به عنوان اسم استفاده کرد. به عنوان مثال: "او در پالیز خود مشغول به کار بود."

  3. نقطه‌گذاری: در جمله‌هایی که "پالیز" به کار می‌رود، نکات نگارشی مانند استفاده از ویرگول، نقطه و سایر نشانه‌های نگارشی رعایت شود.

  4. جمع بستن: جمع "پالیز" به شکل "پالیزها" نوشته می‌شود. به عنوان مثال: "پالیزها در فصل بهار بهترین برداشت را دارند."

  5. نکات تلفظ: تلفظ "پالیز" به این شکل است که "پ" را با صدای واضح تلفظ کرده و "ا" را به صورت کوتاه تلفظ کنید.

  6. استفاده ادبی: این کلمه می‌تواند در شعرها و متون ادبی هم مورد استفاده قرار گیرد و به زیبایی متن کمک کند.

با رعایت این نکات می‌توان از کلمه "پالیز" در نوشته‌ها به طور درست استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در کنار رودخانه، یک پالیز بزرگ پر از درختان میوه و سبزیجات سرسبز وجود دارد.
  2. در فصل تابستان، خانواده‌ها به پالیز می‌روند تا از محصولات تازه و خوشمزه لذت ببرند.
  3. پالیزهای قدیمی در روستاها به عنوان مکانی برای تجمع و برگزاری جشن‌ها و مراسم‌های محلی شناخته می‌شوند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری