جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پدید کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر کردن . اظهار کردن . آشکار کردن . ابراز. هویداکردن . بیان کردن . بوح . ضرب . (تاج المصادر بیهقی ). شرح . انصراح . شرع . شروع : و ما پدید کنیم اندر فصل دیگر مقدار هر ناحیتی و شهری . (حدود العالم ).و آنچ هست از شهرها آن است که ما بر صورت [ یعنی نقشه ٔ جغرافیا ] بنگاشتیم و پدید کردیم . (حدود العالم ). و اندر وی [ ناحیت عرب ] کوههاست از یکدگر جدا چنانکه پدید کردیم اندر یادکرد کوهها. (حدود العالم ). بگردان جنگ آور آواز کرد[ رستم ] که پیش آمد این روزگار نبرد هنرها کنون کرد باید پدید بدین دشت کینه بباید کشید. فردوسی . چو آن نامه نزدیک بابک رسید نکرد این سخن هیچ بر کس پدید. فردوسی . ز مازندران هرچه دید و شنید همه کرد بر شاه ایران پدید. فردوسی . برخسار شد چون گل شنبلید نکرد آن سخن بر دلیران پدید. فردوسی . ز مازندران هر چه دید و شنید همه کرد بر شاه ایران پدید. فردوسی . و این دو سالار بودند هر یکی با بیست هزار سوار که عصیان پدید کرده بودند. (تاریخ سیستان ). امیر... گفت این حدیث بر ایشان پدید نباید کرد که غمناک شوند. (تاریخ بیهقی ). بونصر طیفور و جز وی با تو فرستاده آید... و تنی چند از گردنکشان غلامان سرائی که از ایشان خیانتها رفته است و بر ایشان پدید کرده آزاد خواهند کرد. (تاریخ بیهقی ). کسی را جهانبان زبن نافرید که از پیش روزی نکردش پدید. اسدی . سخن پدید کند کز من و تو مردم کیست که بی سخن من و تو هر دو نقش دیواریم . ناصرخسرو. و عرض کن که تو هر پیغمبری را که ادای رسالت کرد مزد او را در دنیا پدید کردی . (قصص الانبیاء). فرمود تا جامه ها بافتند و رنگهای گوناگون پدید کردند. (قصص الانبیاء). و بفرمود تا تخته ها بنهادند و تکیه گاه هر یک پدید کرد. (قصص الانبیاء). بعد از چند سال که نخندیده بود یوسف را خنده آمد ولیکن با ایشان پدید نکرد. (قصص الانبیاء). مردی فراز رسید و خبر وفات ابوبکر... و خلافت عمر و عزل خالد آورد اما بر سپاه پدید نکرد. و رسول را هم پهلوی خود بداشت و گفت نگر تا هیچکس را این سخن نگوئی . (مجمل التواریخ والقصص ). - پدید کردن نشان ؛ وصف . توصیف . - پدید نکردن بر کسی ؛ به روی او نیاوردن : سخنهای موبد فراوان شنید بدو بر نکرد ایچگونه پدید. فردوسی . || ممتاز و مشخص کردن : اکنون دو راه یکی راه نیک و دیگر راه بدپدید کرده می آید. (تاریخ بیهقی ). آتش کند پدید که عود است یا حطب . ابن یمین . to form تشكل، تكوين، تألف، نظم، كون فكرة، ألف، صاغ اللغة، أنشأ، إتخذ شكلا، برز، رتب، لتشكيل
تشكل|تكوين , تألف , نظم , كون فكرة , ألف , صاغ اللغة , أنشأ , إتخذ شكلا , برز , رتب , لتشكيل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پدید کردن" به معنای ایجاد، به وجود آوردن یا ظهور چیزی است. در زبان فارسی، این عبارت قواعد و نگارش خاصی دارد که در ادامه به برخی موارد مربوط به آن اشاره میشود:
فعل و اسم: "پدید کردن" یک ترکیب فعلی است. "پدید" به عنوان اسم و "کردن" به عنوان فعل عمل میکند. این ترکیب میتواند به عنوان یک فعل مرکب در جملات استفاده شود.
زمان فعل: مانند سایر افعال فارسی، "پدید کردن" میتواند در زمانهای مختلف (حال، گذشته، آینده) صرف شود. به عنوان مثال:
حال: "او چیزی را پدید میآورد."
گذشته: "او چیزی را پدید کرد."
آینده: "او چیزی را پدید خواهد آورد."
نحو و ساختار جملات: این فعل معمولاً به همراه مفعول (چیزی که ایجاد میشود) به کار میرود. برای مثال:
"او یک آشپزی جدید را پدید کرد."
"کتاب جدیدی توسط نویسنده مشهور پدید آمده است."
استفادههای مجازی: این ترکیب میتواند در زمینههای مختلف به کار برود، نه تنها در معنای فیزیکی ایجاد چیزی، بلکه به صورت مجازی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال:
"وضعیت جدیدی در جامعه پدید آمده است."
زبان ادبی و رسمی: "پدید کردن" به طور خاص در زبانهای ادبی و رسمی بیشتر دیده میشود و ممکن است در محاورات روزمره از زبانهای سادهتری استفاده شود.
به طور کلی، در استفاده از این ترکیب باید به ساختار جملات، زمانهای مختلف و نحوهی تلفیق آن با مفعول توجه گردد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر