جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

porčin
hedge  |

پرچین

معنی: پرچین . [ پ َ ] (اِ مرکب ) دیوارگونه ای که از ترکه یا نَی و برگ و عَلَف بر گرد باغ و مزرعه کنند. خار و شاخ درخت که بر سر دیوارهای باغ نهند حراست آنرا. چوبهای سرتیز و خاری که بر سر دیوارها نصب کنند. حصاری باشد که از خار و خلاشه و شاخ درختان بر دور باغ و فالیز و کشت زار سازندو چوبهای سرتیز و خاری را نیز گویند که بر سر دیوارها نصب کنند. (برهان ). وَشیع. چَپَر. خاربست . کپَر: پرچین خانه و باغ ، فلغند. (صحاح الفرس ). الخزّ؛ پرچین بر دیوار نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) :
سپاه و سلیح است دیوار او
بپرچینش بر نیزه ها خار او.
فردوسی .
سرای خویش را فرمود [ شاه ] پرچین
حصار آهنین و بند روئین .
فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
رخ مه ز گرد ابر پر چین گرفت
سر باره از نیزه پرچین گرفت .
اسدی .
یاری ندهد ترا بر این دیو
جز طاعت و حب آل یاسین
گرد دل خود ز دوستیشان
بر دیو حصار ساز وپرچین .
ناصرخسرو.
پرمیوه دار باشند درهای او حکیمان
دیوار او ز حکمت و ز ذوالفقار پرچین .
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 373).
پُرچین شود ز درد رخ بی دین
چون گرد خود کنی تو ز دین پرچین .
ناصرخسرو.
شاه تخم را به باغبان خویش داد و گفت در گوشه ای بکار و گرداگرد او پرچین کن تا چهارپا اندر او راه نیابد و از مرغان نگاه دار. (نوروزنامه ).
تا نگار من ز سنبل بر چمن پرچین نهاد
داغ حسرت بر دل صورتگران چین نهاد.
معزی .
کنداز غالیه [ یعنی خط عذار ] پیرامن گل را پرچین
تا کس از باغ رخش گلشن و گلچین نکند
خود خطا باشد انصاف خرد باید داد
کاین چنین باغ پر از گل را پرچین نکند.
سوزنی .
پرچین باغ پروین بل پرّنسر طائر
بامش فضای گردون دیوار خط محور.
خاقانی .
عطارد ار نگرد این حدیقه ٔ معنی
بگردش از مژه ٔ خویشتن کند پرچین .
امیرخسرو.
- پرچین شدن ؛ محکم شدن چیزی در چیزی چون میخ آهنین در تخته فرورفته محکم شود. (غیاث اللغات ).
- پرچین کردن ؛ چوب یا خار بر دیوار نهادن تا کسی برنتواند رفت . گرد باغ برآمدن باغبان و هرچه دغل یافتن پاک کردن . (صحاح الفرس ). مضبوط و محکم ساختن چیزی چون میخ در تخته و دیوار و امثال آن . (رشیدی ). محکم کردن چیزی در چیزی مانند میخی که بر تخته زنند و دنباله ٔ آنرااز جانب دیگر خم دهند و محکم کنند. (برهان ). پخچ کردن سر میخ از آن سوی که بیرون آید. چون درودگر یا نعلبند میخ در چوب یا نعل زند و سر میخ را که از دیگر سو بیرون آید گرد سازد تا در چیزی نیفتد و چهارپایان بر دست و پای نزنند گویند میخ را پرچین کرد. (صحاح الفرس ).
... ادامه
503 | 0
مترادف: حصار، خاربست، خارجين، ديواره
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (پَ) (اِمر.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: parCin
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 265
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
hedge | riveting , fence , palisade , paling , haw , wrinkled , hives
ترکی
Çit
فرانسوی
la haie
آلمانی
die hecke
اسپانیایی
el seto
ایتالیایی
la siepe
عربی
سيج | طوق , تحفظ , تملص , تهرب , الوشيع سياج من شجيرات , كلام مطاط , وقاء , التحوط أو طوق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پرچین" در زبان فارسی به معنای دیواری است که از چوب، سنگ یا سایر مصالح ساخته می‌شود و معمولاً به منظور حفاظت یا تقسیم فضا به کار می‌رود. در مورد قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه، نکات زیر را می‌توان مد نظر قرار داد:

  1. استفاده از الفبای فارسی: کلمه "پرچین" به‌طور صحیح با حروف فارسی نوشته می‌شود.

  2. نشانه‌های نگارشی: در جملات، باید به استفاده صحیح از نشانه‌های نگارشی توجه کرد. مثلاً اگر "پرچین" در وسط یک جمله قرار دارد، باید به قوانین عمومی نقطه‌گذاری و ویرگول توجه داشت.

  3. جمع و مفرد: "پرچین" به‌صورت مفرد به کار می‌رود، اما برای جمع آن از "پرچین‌ها" استفاده می‌شود.

  4. معانی و مصداق‌ها: بسته به سیاق متن، ممکن است "پرچین" به معانی مختلفی اشاره داشته باشد. در متون ادبی، ممکن است به‌عنوان نماد یا تشبیه به کار رود.

  5. قواعد املایی: توجه به درست‌نویسی و املای کلمه ضروری است. در این مورد، "پرچین" هیچ‌گونه حروف اضافی ندارد و به‌طور استاندارد نوشته می‌شود.

در نهایت، برای نوشتن متنی صحیح و زیبا، برای کلمه "پرچین" باید به قواعد نگارشی و املایی توجه شود و با توجه به سیاق و موضوع جمله، به‌طور مناسب از آن استفاده گردد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در زیر چند مثال برای کلمه "پرچین" در جملات مختلف آورده‌ام:

  1. پرچینی که در باغ Backyard قرار داشت، فضایی خصوصی و دنج برای خانواده ایجاد کرده بود.
  2. با کمک دوستانش، او یک پرچین زیبا از چوب‌های طبیعی در حیاط خود ساخت.
  3. در اطراف مزارع، پرچین‌هایی وجود داشت که از ورود حیوانات وحشی به زمین‌ها جلوگیری می‌کرد.
  4. پرچین گل‌های رنگارنگ در کنار راه، منظره‌ای زیبا به پارک بخشیده بود.
  5. برای حفظ امنیت خانه، او تصمیم گرفت یک پرچین بلند و زیبا نصب کند.

امیدوارم این جملات مفید باشند!


واژگان مرتبط: مانع، چپر، راه بند، دیوار، شمشیر بازی، خاکریز، طارمی، صخرهء مشرف بر رودخانه، محجر، حصار کشی، نرده، نرده سازی، کویج، محوطه، کیالک، میوه ولیک، چین دار، چینخورده

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری