جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

parišān
distracted  |

پریشان

معنی: پریشان . [ پ َ ] (نف ، ق ) در حال پریشانی . در حال پریشیدن . || پریش . پریشیده . پراشیده . پراکنده . متفرق . منتشر. متشتت . متخلخل . متقسم .صعصع: قردحمة؛ رای پریشان . فکر پریشان :
باد بیرون کن ز سر تا جمع گردی بهرآنک
خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن .
سنائی .
روزگار ضایع و مال هدر و جواهر پریشان . (کلیله و دمنه ).
گفت لیلی را خلیفه کاین توئی
کز تو مجنون شد پریشان و غوی .
مولوی .
گفت چندان مبالغه در وصف ایشان بکردی و سخنهای پریشان بگفتی . (گلستان ). و دفتر از گفته های پریشان بشویم . (گلستان ).
در هیأتش نظر می کرد صورت ظاهرش پاکیزه و صورت حالش پریشان . (گلستان ).
مرا ز مستی و عشق است نام زلف تو بردن
که قصه های پریشان ز عشق خیزد و مستی .
اوحدی .
|| درهم و برهم شده . بهم برآمده . مختلط. ژولیده . گوریده . پشولیده . بشوریده . شوریده . وژگال . آلفته . آشفته : از هم فروفشانده و از هم بازکرده و بیفکنده و بباد برداده . افشانده . شعواء (در موی و زلف ) :
سیه گلیم شریعت سهیل زین زنیم
که هست ریش پریشان او چو سرخ گلیم .
سوزنی .
کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما.
حافظ.
آن ولایت را چون زلف بتان پریشان و مانند چشم خوبان خراب یافت . (روضةالصفا از کاترمر).
آنکه برهم زن جمعیت ما شد یارب
تو پریشان تر از آن زلف پریشانش کن .
؟
|| مضطرب . متوحش . بدحال . بی حواس . سرگردان . سرگشته . متردد. مغموم . غمناک . المناک . دلتنگ . محزون . || تنگدست . تهی دست . فقیر. بی چیز. بی مکنت . بی بضاعت . بدبخت .
- پریشان حدیث ؛ حدیث پراکنده و بی اساس .
- پریشان خوردن ؛ خوردن نه به اوقات معینه ٔ آن و آن مضر باشد. بی ترتیب خوردن .
- بخت ِ پریشان ؛ بخت بد. طالع بد. تقدیر ناسازگار :
اگر بزلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست .
حافظ.
- خوابهای پریشان ؛ اضغاث احلام . که تأویل و تعبیر آن برای اختلاطها راست نیاید. خوابهای آشفته . خوابهای درهم و برهم .
- سخن ِ پریشان ؛ سخن بیهوده و بی معنی . هذیان . کلام مهجور. کلام بی ربط.
- گفتار پریشان ؛ کلام هجر. کلام بی ترتیب . سخن بی نظام .
... ادامه
1279 | 0
مترادف: آشفته، بيآرام، بيقرار، پراكنده، پراكندهخاطر، پريشانحال، تنگدست، درهم، دلواپس، ژوليده، سراسيمه، شوريده، متاثر، متشتت، متفرق، مختل، مشوش، مضطر، مضطرب، مغشوش، منگ، ناآرام، نابسامان، نامنظم، نگران
متضاد: آرام، آسوده
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) ‹پریشن، پریش›
مختصات: (پَ) (ص فا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: pariSAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 563
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
distracted | distressed , disturbed , disheveled , distressful , disconsolate , heartsick , deuced , faraway , dishevelled
ترکی
kafası karışmış
فرانسوی
confus
آلمانی
verwirrt
اسپانیایی
confundido
ایتالیایی
confuso
عربی
مشوش
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پریشان" در زبان فارسی به معنی آشفته، ناآرام و بی‌نظم است و کاربردهای مختلفی دارد. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

  1. معنی و مفهوم: "پریشان" می‌تواند در زمینه‌های عاطفی، احساسی و وضعیتی اشاره به شرایط نامناسب یا ناآرام داشته باشد. مثلاً در جملاتی مثل "حالت پریشان او نشان‌دهنده‌ی نگرانی‌اش بود."

  2. قافیه و شعر: در ادبیات و شعر، "پریشان" می‌تواند به عنوان قافیه و کلمه‌ای با بار معنایی غنی مورد استفاده قرار گیرد. شاعران اغلب از این کلمه برای توصیف حالات روحی یا عاطفی شخصیت‌های شعری استفاده می‌کنند.

  3. قواعد نگارشی:

    • حروف و نگارش: این کلمه به صورت "پریشان" نوشته می‌شود و باید توجه داشت که حروف آن به درستی نوشته شوند.
    • استفاده از علائم نگارشی: بسته به جمله، اگر "پریشان" در وسط جمله آورده شود، باید به علائم نگارشی دقت شود. مثلاً: "او به خاطر اتفاقات اخیر، پریشان شده بود."
  4. تطابق صفات و اسم‌ها: اگر این کلمه به عنوان صفت استفاده شود، باید به جنس و شمار اسم‌هایی که توصیف می‌کند دقت شود. مثلاً: "دل پریشان" (مؤنث) یا "چهره‌های پریشان" (جمع).

  5. اجزای شعر و نثر: در نگارش نثر و شعر، می‌توان از این کلمه برای توصیف حالات مختلف انسانی استفاده کرد و به آن احساسات عمیق اضافه کرد.

اگر سوال خاص‌تری در مورد استفاده یا نگارش کلمه "پریشان" دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "پریشان" در جملات آورده شده است:

  1. در روزهای بارانی، احساس پریشانی بیشتری می‌کنم و نمی‌توانم خوب تمرکز کنم.
  2. او به دلیل مشکلات مالی، ذهنش همیشه پریشان بود.
  3. وقتی خبر بدی شنید، چهره‌اش پریشان شد و نتوانست خود را کنترل کند.
  4. صدای بلند موسیقی در کنار شلوغی شهر، او را به شدت پریشان کرده بود.
  5. در آن شب طولانی، خوابش نمی‌برد و فکرهای پریشان به ذهنش هجوم آورده بودند.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری