جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

pal
bridge  |

پل

معنی: پل . [ پ ُ ] (اِ) طاقی باشد که بر رودخانه ٔ آب بندند و آن را به عربی قنطره خوانند. (برهان قاطع). طاقی که بر روی آب بندند.چیزی که روی رود برای عبور سازند. پول . مِعبَر. جِسْر. جَسْر. (منتهی الارب ). خَدَک . دَهلَة : و بر دجله پلی است از کشتیها کرده . (حدود العالم ).
چو بر دجله یک بر دگر بگذرند
چنان تنگ پل را بپی بسپرند.
فردوسی .
یکی پل بفرمود موبد دگر
بفرمان آن کودک تاجور.
فردوسی .
پل و راه این لشکر آباد کن
علف ساز و از تیغ ما یاد کن .
فردوسی .
به ره بر هر آن پل که ویران بدید
رباطی که از کاردانان شنید.
فردوسی .
تخوار آن زمان پیش خسرو رسید
که گنج و بنه سوی آن پل کشید.
فردوسی .
یکی رود بد پهن در شوشتر
که ماهی نکردی برو بر گذر
پزانوش گفتا اگر هندسی
پلی سازی این را چنان چون رسی
که ما بازگردیم و این پل بجای
بماند بدانائی رهنمای
برش کرده بالای این پل هزار
بخواهی ز گنج آنچه آید بکار
... چو این پل برآید سوی خان خویش
برو تازئی باش مهمان خویش .
فردوسی .
پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 261).
مشو سوی رودی که نائی بدر
به یک ماه دیر آی و بر پل گذر.
اسدی (گرشاسب نامه نسخه ٔ مؤلف ص 16).
رفتند بجمله یارکانت
ببسیج تو راه را هلاهین
زیرا که پل است خر پسین را
در راه سفر خر نخستین .
ناصرخسرو.
پلی شناس جهان را و تو رسیده بر او
مکن عمارت وبگذار و خوش ازو بگذر.
ناصرخسرو.
همه ٔ آبها بزیر پل است .
سنائی .
بر روی محیط پل توان بست
نتوان لب خلق را زبان بست .
امیرخسرو.
دست طمع که پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آب روی خویش .
صائب .
پل بر زبر محیط قلزم بستن
راه گردش بچرخ انجم بستن .
مشربا.
چنین داد فرمان به خیل مغل
که بر روی جیحون ببستند پل .
مولانا هاتفی (از فرهنگ شعوری ).
مژگان نیارم برهم نهادن
بر روی دریا بندد کسی پل .
عماد (از فرهنگ ضیاء).
ز پلها بر آن رود پیدا نشان
چو در تیره شب بر فلک کهکشان .
هدایت .
- امثال :
هر که از پل بگذرد خندان بود .
قنطرة عتیقة و قنطرة جدید بالتاء و بلاتاء، پل کهنه و نو. قنطرة؛ پل بزرگ . جسر؛ پل بستن . (منتهی الارب ).
|| (اِخ ) کنایه از پل صراط :
گرت بپرسد ز کردهات خداوند
روز قیامت چگوئیش بسر پل .
ناصرخسرو.
|| (پسوند) مزید مؤخر امکنه : افراپل . انچه پل . چاله پل . چینه پل . سه پل . گالش پل . (سانسکریت ، اِ)قسمتی از دائره . || (اِ) کوله خاس . رجوع به کوله خاس شود. || مخفف پول که عرب فلوس میگویند. (برهان قاطع). نقدینه . فِلس . (نصاب ). دینار و درم . زر و سیم و مس و نیکل و جز آن چون مسکوک و رائج باشد :
بار حسرت میکشم از بی کسی
خاک بر سر میکنم از بی پلی .
نزاری قهستانی (از فرهنگ جهانگیری ).
|| آنچه مثل فلوس از پشت بعض اقسام ماهی برمی آید. (غیاث اللغات ). فِلس . پشیزه .
- بابت سر پل ؛ ناچیز. فرومایه . بلایه . زبون . بابت گلخن :
خاربن گرچه رست و بالا کرد
سر او را سپهر والا کرد
تو طمع زو مدار میوه و گل
یار بدهست بابت سر پل .
سنائی .

- پل آن سوی رود بودن ؛ کنایه از کار بیهوده است :
اگر خود پولی از سنگ کبود است
چو بی آبست پل آن سوی رود است .
نظامی .
- پل خربگیری ؛ تعبیری مثلی است که از آن مورد و موضع پدید آمدن خبط و خطا یا جرمی خواهند.
- پل رومی ؛ شادروان .
- پلش آن سر آب است ؛ بمعنی کارش بنهایت خراب و تباه است .
... ادامه
1813 | 0
مترادف: جسر، خدك، قنطره
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (پَ یا پِ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: pol
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 32
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
bridge | pons , superelevation
ترکی
köprü
فرانسوی
pont
آلمانی
brücke
اسپانیایی
puente
ایتالیایی
ponte
عربی
جسر | شىء كشكل الجسر , جسر النظارتين , مشط العود , بريدج لعبة ورق , أقام جسر , نسف جسوره , كوبري
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

واژه "پل" در زبان فارسی به معنای ساختاری برای عبور از روی رودخانه‌ها، دره‌ها و دیگر موانع است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و توجهات مربوط به استفاده از کلمه "پل" اشاره می‌شود:

  1. نقطه‌گذاری: اگر "پل" در میانه یک جمله قرار گیرد، باید قواعد نقطه‌گذاری مناسب رعایت شود. به عنوان مثال:

    • "او از پل عبور کرد و به طرف دیگر رفت."
  2. حروف اضافه: کلمه "پل" معمولاً با حروف اضافه، مانند "از"، "به"، "بر"، و "در" استفاده می‌شود:

    • "او از روی پل گذشت."
    • "این پل به شهر دیگری متصل می‌شود."
  3. جمع‌سازی: "پل" به صورت "پل‌ها" جمع بسته می‌شود:

    • "در این منطقه پل‌ها زیادی ساخته شده است."
  4. توصیف: می‌توان "پل" را با صفات توصیف کرد:

    • "پل بزرگ" یا "پل قشنگ".
  5. قواعد تلفظ: در مکالمات کلامی، تلفظ درست کلمه اهمیت دارد و باید به صورت واضح ادا شود.

  6. جملات تعبیری: "پل" می‌تواند در جملات تعبیری و مجازی نیز به کار رود:

    • "او برای ما پل ارتباطی شد."
  7. استفاده مجازی: همچنین می‌توان "پل" را به صورت مجازی و به معنی واسطه یا ارتباط‌دهنده میان دو چیز یا مفهوم استفاده کرد:
    • "او پل میان دو فرهنگ متفاوت است."

با رعایت این قواعد، می‌توانید به درستی و با نثر روان از کلمه "پل" در نگارش‌های خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در ادامه چند مثال برای استفاده از کلمه "پل" در جمله آمده است:

  1. پل جدیدی که بر روی رودخانه ساخته شده، ترافیک را به شدت کاهش داده است.
  2. ما تصمیم گرفتیم به پارک برویم و از پل زیبای پارک عکس بگیریم.
  3. در سفرمان به اصفهان، پل خواجو یکی از مکان‌های زیبایی بود که بازدید کردیم.
  4. بچه‌ها در کنار پل بازی می‌کردند و از آب بازی لذت می‌بردند.
  5. این پل با طراحی خاص خود، یکی از جاذبه‌های گردشگری شهر به شمار می‌رود.

اگر سوال دیگری دارید یا نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: برامدگی بینی، بازی ورق، پل دماغی، ارتفاع زیاد، درجه ارتفاع، درجه بلندی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری