جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پنیر. [ پ َ ] (اِ) نانخورشی است از شیر کلچیده و آن چنان است که شیر را پس از نیم گرم کردن با مقداری معلوم از مایه ای که در شیردان بره است (یعنی انفحه ) بیامیزند و در کیسه ای کنند و آن شیر ببندد و آب آن فروچکد. و آن را انواع است چون : پنیر کیسه ای و دلَمه و شور و خیکی و کوزه ای و یرچک . و صاحب قاموس مقدس گوید: پنیر معروف است که در قدیم الایام بعض گلهای خاردار در شیر ریختندی چون منجمد شدی آن را برگرفته در سبد گذارده بوقت حاجت بکار بردندی - انتهی . جُبن . جُبُن . جُبُن ّ. (منتهی الارب ). ابومسافر. سِنّوط. سَنّوط. نبیر : اجتبان ؛ پنیر ساختن شیر را. (منتهی الارب ). یک قالب پنیر. جبنة، یک قرص پنیر. لبیکة، پنیر با پست آمیخته . (منتهی الارب ). دُلماج . دُیماج || اُرنة؛ پنیر تر و شراب و دانه ای است که شیر را پنیر میگرداند. (منتهی الارب ). گریص ؛ پنیر با طرثوث یا با حمصیص آمیخته یا پنیر بی آمیغ یا پنیر با خرما آمیخته و جائی که در آن پنیر سازند. مَصل ؛ پنیر ساختن . (منتهی الارب ) : شبانش همی گوشت جوشد بشیر خود او نان ارزن خورد بی پنیر. فردوسی . بدو گفت لختی پنیر کهن ابا مغز بادام بریان بکن . فردوسی . بکن مغز بادام بریان وگرم پنیر کهن ساز با نان نرم . فردوسی . که از تو پنیر کهن خواستم زبان را بخواهش بیاراستم . فردوسی . خریدی گر او را بدانگی پنیر بدی با من امروز چو شهد و شیر. فردوسی . که چو موشان نخورد خواهم من زهر داروی تو به بوی پنیر. ناصرخسرو. خوش خوش فرود خواهد خوردنت روزگار موش زمانه را توئی ای بی خرد پنیر. ناصرخسرو. اگر عامه بد گویدم ز آن چه باک رها کرده ام پیش موشان پنیر. ناصرخسرو. قیمت و عزت کافور شکسته نشود گر ز کافور به آمدبسوی موش پنیر. ناصرخسرو. هست آسمان چو سفره و خورشید قرص او انجم چو گوز و مه چو پنیر اندر آسمان . سوزنی . به یمینت چه بود کشکنه و بورانی به یسارت چه بود نان و پنیر و ریچار. بسحاق اطعمه . || مغز سر درخت خرما.جمار. رجوع به پنیر خرما شود. - پنیر خشک ؛ ماده ٔ بیاض البیضی که جزو عمده ٔ شیر است . - پنیر کردن طفل شیر را ؛ قی کردن طفل شیر بسته و کلچیده را. - مثل پنیر ؛ سپید و نرم . - یوز و پنیر ؛ رجوع به یوز شود. cheese جبنة، جبن، شىء كالجبن شكلا، الجبن القشدي، جبنه peynir fromage käse queso formaggio
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر