جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پیشوا. [ ش ْ ] (اِخ ) (امامزاده جعفر) قصبه ای جزء دهستان بهنام عرب . بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در 6 هزارگزی خاور ورامین سر راه نیمه شوسه و2 هزارگزی ایستگاه پیشوا. جلگه . معتدل . دارای 4649 تن سکنه . آب آنجا از قنات . محصول آن غلات و صیفی و باغات و چغندر قند. شغل اهالی آنجا زراعت و کسب است . شعبه ٔ پست و تلفن و بهداری و ژاندارمری و دبستان داردو راه آن ماشین روست . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). امام، حاكم، راهبر، راهنما، رئيس، رهبر، زعيم، سالار، سر، سرور، سردار، سرپرست، سلسلهجنبان، شيخ، عميد، قايد، قدوه، كامل، كلانتر، ليدر، مرشد، مراد، مقتدا، مولا، مهتر، نقيب leader, rector, imam, bellwether, fugleman, headman, pendragon, pontiff, primate زعيم، قائد، رئيس، المرشد، مرشد، مدير، عازف رئيسي، مقال رئيسي، العداء الأول، الفرس المقدم، الهادي Önder chef führer líder capo فرمانده، راس، رئيس دانشگاه، کشیش بخش، پیش اهنگ گله، گوسفند زنگولهدار، پیشرو، قائد، سرمشق، پیش اهنگ، سر عمله، فرمانده کل قوا، دیکتاتور، پاپ، کاهن بزرگ، کشیش بزرگ، راسته پستانداران نخستین پایه، کشیش ارشد
زعيم|قائد , رئيس , المرشد , مرشد , مدير , عازف رئيسي , مقال رئيسي , العداء الأول , الفرس المقدم , الهادي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پیشوا" در زبان فارسی به معنای رهبر، پیشوای دینی یا اجتماعی و کسی است که در یک جامعه یا گروه رهبری و هدایت میکند. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته وجود دارد:
نقطهگذاری: اگر "پیشوا" در جملهای به کار میرود، باید توجه داشت که در پایان جمله یا بعد از آن، نقطهگذاری صحیح انجام شود. به عنوان مثال: "او پیشوای جامعه است."
سازگاری با دیگر کلمات: هنگام استفاده از "پیشوا"، باید دقت کرد که با کلمات دیگر در جمله همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال: "پیشوای مذهبی" یا "پیشوای سیاسی" میتواند معانی خاصی را منتقل کند.
نوع فعل: بسته به اینکه "پیشوا" به چه کسی اشاره دارد، فعلهای مربوط به آن باید به درستی انتخاب شوند. مثلاً: "پیشوای ما همیشه ما را راهنمایی میکند."
جنس و شمار: این کلمه مؤنث یا مذکر نیست و به یک رهبر اشاره دارد که میتواند شامل هر دو جنس باشد. در صورت نیاز به مشخص کردن جنس، میتوان به جای "پیشوا"، از عباراتی مانند "پیشوای مرد" یا "پیشوای زن" استفاده کرد.
به کارگیری در متون رسمی یا ادبی: در متون ادبی یا رسمی، میتوان از کلمه "پیشوا" برای توصیف شخصیتهای مهم استفاده کرد. در این زمینه، گاهی ممکن است به صورت مجاز (افراد با نفوذ در فرهنگی یا اجتماعی) نیز به کار رود.
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "پیشوا" به شیوهای مؤثر و صحیح در نگارش فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پیشوا" در جمله آورده شده است:
مردم به پیشوای خود ایمان دارند و او را در تصمیمگیریهای مهم دنبال میکنند.
پیشوای مذهبی آنها همواره در پی ایجاد فضای صلح و همبستگی در جامعه است.
در دوران باستان، پیشوایان سیاسی نقش مهمی در اداره حکومتها داشتند.
او به عنوان پیشوای گروه، همواره سعی میکند تا راهحلهای مؤثری برای مشکلات پیدا کند.
پیشوای دینی در خطبههای خود به ارشاد مردم و راهنمایی آنها میپردازد.
اگر به جملات بیشتری نیاز دارید یا به موضوع خاصی اشاره کردهاید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: فرمانده، راس، رئيس دانشگاه، کشیش بخش، پیش اهنگ گله، گوسفند زنگولهدار، پیشرو، قائد، سرمشق، پیش اهنگ، سر عمله، فرمانده کل قوا، دیکتاتور، پاپ، کاهن بزرگ، کشیش بزرگ، راسته پستانداران نخستین پایه، کشیش ارشد