جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

taba'
substantial  |

تبع

معنی: تبع. [ ت َ ب َ ] (ع مص ) از پی فراشدن یا با کسی رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). پس روی کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پی روی کردن کسی را و در پی وی رفتن . (منتهی الارب ). پیروی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تباعة. (ناظم الاطباء). دنباله روی . متابعت . تبعیت . رجوع به تباعة شود : و رفتن بر اثر هوی که عاقل را هیچ ضرر و سهو چون تبع هوی نیست . (کلیله و دمنه ). به تبع سلف رستگاری طمع میدارد. (کلیله و دمنه ).
خویش ابله کن تبع می ورز پس
رستگی زین ابلهی یابی و بس .
مولوی .
|| لاحِق گردیدن . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ تابع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ تابع. پیروی کننده ها. (فرهنگ نظام ). رجوع به تابع شود. || دنبال . نتیجه . در پی . در عقب : طمع تبع حرص است و خواری تبع طمع. (کیمیای سعادت ). اما کاه که علف ستور است خود به تبع حاصل آید. (کلیله و دمنه ).
صید دین کن تا رسد اندر تبع
حسن و مال و جاه و بخت منتفع.
مولوی .
|| دست و پای ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیرو و پیروان . واحد و جمع در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). قال اﷲ تعالی : انا کنا لکم تبعاً. (قران 14 / 21، از منتهی الارب ). ج ، اتباع . (منتهی الارب ). پیرو. ج ،اتباع . (ناظم الاطباء) : ما بسیار نصیحت کردیم و گفتیم چاکریست مطیع و فرزندان و حشم و چاکران و تبع بسیار دارد. (تاریخ بیهقی ).
بر سر آتش نهادت ، ای تبع دیو
آنکه برین راه کثرت از بنه بنهاد.
ناصرخسرو.
چه ایشان خلقی بسیارند وتبع تو شوند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و این ابونصرعمران مستولی گشت و همه ٔ لشکر تو تبع او شدند. اگر این مرد خواهد که ملک از تو بگرداند به یک ساعت تواند کردن . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). اما خداوند را معلوم نیست که این مرد طالب ملک است و خلایق را تبع خویش کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و رنجانیدن اهل و تبع بقول مضرب فتان . (کلیله و دمنه ). و اوساط مردمان را در سیاست ذات و خانه و تبع خویش بدان حاجت افتد. (کلیله و دمنه ).
از زرق دوستان ْ تبعِ دشمنان شود
بر فرق دشمنان ْ رقم ِ دوستان کشد.
خاقانی .
از عالم زاده ای و پیشت
عالم تبع است چاکران را.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 33).
صاحب تبع و بلندنام است .
نظامی .
هر فریقی مر امیری را تبع
بنده گشته میر خود را از طمع.
مولوی .
... ادامه
438 | 0
مترادف: 1- پيروي 2- پيروان، تابعان 3- چاكران
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: ( ~.) [ ع . ] (اِمص . اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: taba'
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 472
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
substantial
ترکی
sonraki
فرانسوی
subséquent
آلمانی
anschließend
اسپانیایی
subsecuente
ایتالیایی
successivo
عربی
جوهري | أساسي , حقيقي , متين , ضروري , مادي , مهم , ثري , شىء حقيقي , فخم , غني , مكين , وجيه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تبع" در زبان فارسی یکی از واژه‌هایی است که به شکل‌ها و معانی مختلفی کاربرد دارد. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. املا: کلمه "تبع" به‌صورت صحیح "تبع" نوشته می‌شود و از نظر املا نیاز به تغییر ندارد.

  2. معنی: "تبع" به معنای دنباله، پیرو، یا وابسته به چیزی است. این کلمه در ترکیب با دیگر واژه‌ها می‌تواند معانی مختلفی پیدا کند. به عنوان مثال: "تبعیت"، "تبع کننده".

  3. تعبیرات متداول:

    • "تبع کسی بودن": به معنای پیروی از تأثیرات یا نظرات شخص دیگری.
    • "در تبع فلان چیز": به معنای وابسته یا مرتبط بودن با یک مفهوم.
  4. نگارش در متن: هنگام استفاده از "تبع"، توجه به متن و سیاق کلام ضروری است. بهتر است این کلمه به‌گونه‌ای به کار رود که معنی آن به راحتی قابل درک باشد.

  5. نکات نگارشی:
    • اگر کلمه "تبع" در ابتدای جمله به کار رود، باید با حروف بزرگ نوشته شود (مثلاً: "تبع").
    • درصورت قرار گرفتن کلمه "تبع" در متن، باید به قواعد زبانی و جملات دیگر توجه شود که کلمه به درستی و به موقعیت زبانی خود تناسب داشته باشد.

این نکات می‌تواند به شما در استفاده صحیح از کلمه "تبع" کمک کند. اگر سوال خاصی در مورد این کلمه یا کاربردهای آن دارید، خوشحال می‌شوم که پاسخ دهم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از کاربرد کلمه "تبع" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. تبع قوانین جدید، تمام کارمندان موظف به ثبت نام در دوره‌های آموزشی می‌باشند.
  2. بر اساس تبع مقررات، هر گونه تغییر در برنامه باید به اطلاع تمامی اعضا برسد.
  3. تبع نظر مشاور، تصمیم نهایی درباره پروژه به تأخیر افتاده است.
  4. در تبع نتایج تحقیقات، نیاز به اصلاح استراتژی‌های بازاریابی احساس می‌شود.
  5. تبع توافقنامه، هر دو طرف موظف به رعایت تعهدات خود هستند.

اگر به جملات بیشتری نیاز دارید یا سوال خاصی دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری