جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tarjo(a)mān
interpreter  |

ترجمان

معنی: ترجمان . [ ت َ ج ُ / ت َ ج َ / ت ُ ج َ / ت ُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) شخصی را گویند که لغتی را بزبان دیگر تقریر نماید. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). بیان کننده ٔ زبانی بزبانی ، بفتح و ضم یکم و بضم و فتح سوم ، پس دو در دو چهار بود و این محقق است از دیوان ادب ، و پارسیان پچواک و ترزفان نیز گویندش . (شرفنامه ٔ منیری ). تعریب ترزفان است ، و در وی سه لغت است ... (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بمعنی تاجُران است . (فرهنگ جهانگیری ). کسی را گویند که لغتی را اززبانی بزبان دیگر ترجمه کند، و این لفظ عربی است و اصل آن در فارسی ترزبان بوده آنرا نیز معرب کرده اند ترزفان گفته اند ولی در پارسی باء و فا تبدیل می یابد... (انجمن آرا). کسی که داننده ٔ دو زبان باشد. که صاحب یک زبان را بصاحب دیگر زبان بفهماند، و این معرب ترزبان است و ضم جیم از آنست که زبان بضم اول است و بفتح نیز آمده و بعدِ معرب کردن این لفظ، مصدر و افعال و اسماء از آن اخذ کردند چون ترجم یترجم ترجمة فهو مترجم چون دحرح یدحرج دحرجة فهو مدحرج . از رساله ٔ معربات ملا عبدالرشید صاحب رشیدی و در کشف و مدار و منتخب نیز بضم و بفتح جیم است و در مؤید بفتح جیم و در صراح بضم و فتح جیم بمعنی تیلماچی . (غیاث اللغات )(آنندراج ). تیلماچی . (منتهی الارب ). دیلماچی و پچواک و تاجُران و ترزفان و دیلماج و تیلماچی ، یعنی آنکه زبانی را بزبان دیگر بیان کند. (ناظم الاطباء). ج ، تراجم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درگمان فرانسه از این کلمه مأخوذ است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از ترگمانا ی سریانی و آن هم از ترگومانو ی آکادی است و فعل آرامی ترگم است (از بروکلمان ، لکسیکون سیریاکوم ) ، از کلمه ٔ آرامی ترگوم ، ترگومین . تصور میرود ترجمان مأخوذ از آرامی یا ترگمان را بصورت ترژمان و ترزمان نقل کرده اند و بعد کاتبان بشباهت لفظی و معنوی کلمه ترزبان و ترزفان خوانده اند و فرهنگ نویسان هر دو صورت اخیر و مخفف و مبدل آن ترزفان را ضبط کرده اند. (تعلیقات معین بر برهان قاطع ج 5 ص 120 و یادداشت های ایشان ) :
یکی ترجمان را ز لشکر بجُست
که گفتار ترکان بداند درست .
فردوسی .
بترسید و پرسیداز این ترجمان
که ای مرد بیدار نیکی گمان .
فردوسی .
بپرسید از آن ترجمان پادشا
که ای مرد روشندل پارسا.
فردوسی .
ملک زنگیان به زبان ترجمان ، مرا دلخوشی داد. (مجمل التواریخ والقصص ).
چنین گفت با رای زن ترجمان
که در سایه ٔ شاه دایم بمان .
نظامی (از آنندراج ).
تو نیز آنچه گویی به رومی زبان
بداند نیوشنده بی ترجمان .
نظامی .
چون طمع یک سو نهادم پایمردی گو مخیز
چون زبان اندرکشیدم ترجمانی گومباش .
سعدی .
- ترجمان بودن ؛ ترجمانی کردن . مترجم بودن . تقریر بیان دیگری کردن :
اگر هارون ز موسی ترجمان بود
که حجت گفت بر فرعون و هامان ؟
ناصرخسرو.
رجوع به ترجمان شود.
|| فصیح و تیززبان و خوش تقریر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). این کلمه را تازیان از ترزبان فارسی گرفته اند. (ناظم الاطباء). مفسر. شارح . سخنگو. بیان کننده :
علی را ترجمان وحی پندار
هم آن معنی هم این معنی در او دان .
ناصرخسرو.
بازیست پیش ، حکمت یونانم
زیرا که ترجمان طواسینم .
ناصرخسرو.
ترجمان دلست نطق و زبان
مرزبان تن است سود و زیان .
سنائی .
وصف تو آنست کز زبان تو گفتم
من بمیان ترجمان راست بیانم .
سوزنی .
اهل زبان را به زبان خرد
ازملکوت و ملکم ترجمان .
خاقانی .
عمر ابد را شده ، مدت او پیشکار
سرّ ازل را شده ، خامه ٔ او ترجمان .
خاقانی .
ترجمان یوسف غیب است آن مصری قلم
کآب نیل از تارک آن ترجمان افشانده اند.
خاقانی .
زن بر قاضی برآمد بازنان
مر زنی را کرد آن زن ترجمان .
مولوی .
ترجمان هرچه ما را در دل است
دستگیر هرکه پایش در گل است .
مولوی .
غیر نطق و غیر ایما و سجل
صدهزاران ترجمان خیزد ز دل .
مولوی .
طوطی من مرغ زیرک سار من
ترجمان فکرت و اسرار من .
مولوی .
|| خبردهنده . مُنهی :
تیغ تو ترجمان اجل گشت خصم را
خصمت سخن ز حلق نیوشد بترجمان .
فرخی .
تیغ او ترجمان فیروزیست
نوک پیکان او زبان ظفر.
فرخی .
و گفت رسول ترجمان ضمیر و عنوان سریرت مرسل باشد و رسولی که بدینجا سفیر بود رسید و امارت نفاق و علامات شقاق او ظاهر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 175). || بمجاز، رسول . واسطه : زبان را او می گرداند بدانچه خواهد و من در میان ترجمانی ام ، گوینده بحقیقت اوست نه منم . (تذکرةالاولیاء عطار).
سخن سربمهر دوست بدوست
حیف باشد به ترجمان گفتن .
سعدی .
|| بمعنی تاوان نیز آمده است چنانکه در بهار عجم یافته شد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || نیازی را گویند که از گناه و تقصیر گذرانند. (برهان ). درین ایام بمعنی نیاز و تحفه هرکه بعد از گناهی گذراند استعمال می شود. (آنندراج ). با لفظ کردن مستعمل است . (آنندراج ).
... ادامه
500 | 0
مترادف: 1- تعبير، تفسير، شرح، گزارش، نقل 2- گزارنده، مترجم 3- بيوگرافي، زندگينامه، شرححال
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی، جمع: تَراجِمه و تَراجِم]
مختصات: (تَ جُ) [ ع . ] (ص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tarjomAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 694
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
interpreter | translator , dragoman
ترکی
tercüman
فرانسوی
interprète
آلمانی
dolmetscher
اسپانیایی
intérprete
ایتالیایی
interprete
عربی
مترجم | مفسر , المؤدي ل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ترجمان" در زبان فارسی به معنی "مترجم" یا "ترجمه‌کننده" به کار می‌رود و در ترکیب‌ها و به‌کارگیری‌های مختلف ممکن است دارای جنبه‌های خاص نگارشی و قاعده‌ای باشد. در اینجا به چند نکته مهم درباره این کلمه و نگارش آن اشاره می‌شود:

  1. معنای کلمه: "ترجمان" به معنای کسی است که متونی را از یک زبان به زبان دیگر ترجمه می‌کند و به‌عنوان یک اصطلاح ادبی نیز به کار می‌رود.

  2. نوشتار صحیح: "ترجمان" به این شکل نوشته می‌شود و شکل‌های دیگر آن مانند "ترجمه" یا "مترجم" نمی‌توانند به‌عنوان معادل دقیقی برای آن در نظر گرفته شوند.

  3. جنس و تعداد: "ترجمان" مفعول است و در زبان فارسی معمولاً به صورت مفرد به کار می‌رود، مگر در موارد خاص که در جمع به شکل "ترجمانان" یا مشابه آن به کار رود.

  4. ایجابی و سلبی: در جملات ایجابی و سلبی، می‌توان از آن به سادگی استفاده کرد؛ به‌طور مثال:

    • "او یک ترجمان با تجربه است." (ایجابی)
    • "او ترجمان نیست." (سلبی)
  5. ترکیب‌های مختلف: می‌توان از این کلمه در ترکیب‌های مختلف استفاده کرد؛ به عنوان مثال:
    • "ترجمان رسمی"
    • "ترجمان غیررسمی"
    • "ترجمان ادبیات"

با رعایت این نکات، می‌توان به درستی و به‌طور مؤثر از کلمه "ترجمان" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته، در اینجا چند مثال از کاربرد کلمه "ترجمان" در جملات آورده شده است:

  1. کتاب جدید که به بازار آمده، ترجمان خوبی از ادبیات کلاسیک ایرانی است.
  2. در کنفرانس، استاد گفت که ترجمان دقیق متن‌های فلسفی بسیار اهمیت دارد.
  3. این ترجمان به زبان اسپانیایی، مفاهیم اصلی داستان را به خوبی منتقل کرده است.
  4. او به عنوان ترجمان در مهمانی بین‌المللی ایفای نقش کرد و ارتباطات را تسهیل کرد.
  5. ترجمان آثار شاعران بزرگ باید به گونه‌ای باشد که احساسات و زیبایی‌های متن اصلی را حفظ کند.

امیدوارم این جملات به شما کمک کند!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری