جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ترحم . [ ت َ رَح ْ ح ُ ] (ع مص )بخشودن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ببخشودن . (زوزنی ). بخشودن و مهربان شدن ، و با لفظ کردن و آمدن و فرستادن به صله ٔ «بر» مستعمل . (آنندراج ). مهربانی کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رحم و شفقت و نرم دلی و مهربانی و ملاطفت و خاطرنوازی . (ناظم الاطباء) : و در حلم و ترحم بمنزلتی بود چنانکه یک سال بغزنین آمد از فراشان تقصیرها پیدا آمد... امیر حاجب سرای را گفت این فراشان را بیست تنند فرموده ایم بیست چوب می باید زد... حاجب پنداشت که هر یکی از بیستگان چوب فرموده است . یکی را بیرون خانه فروگرفتند و چون سه چوب بر آن بزدند بانگ برآورد امیر گفت هر یکی را یک چوب فرموده بودیم بیست تنند و آن نیز بخشیدیم مزنید. (تاریخ بیهقی چ ادیب صص 125 - 126). نالم و ترسم که او باور کند وز ترحم جور را کمتر کند. مولوی . فقیرم بجرم گناهم مگیر غنی را ترحم بود بر فقیر. (بوستان ). ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان . (گلستان ). آخر بترحم سر موئی نگر آن را کاَّهی بُوَدش تعبیه در هر بن موئی . سعدی . اگر به پرسشم آن بیوفا نمی آید ترحمش ز چه بر حال ما نمی آید؟ مخلص کاشی (از آنندراج ). - بی ترحم ؛بی رحم . سنگدل . ظالم : این گُرْسنه گرگ بی ترحم خود سیر نمی شود ز مردم . سعدی . || رحمک اﷲ گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). و این معنی در ترحیم بیشتر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : هارون پوشیده کسان گماشته بود که تا هر کس زیر دار جعفر گشتی و تندّمی و توجعی نمودی و ترحمی ، بگرفتندی ... و عقوبت کردندی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190). بر خاک از حواری و حورا ترحم است خاکش بهشت هشتم و چرخ چهارم است . خاقانی . 1- بخشايش
2- دلسوزي، رحم، رقت
3- شفقت، عطوفت، مهرورزي
4- بخشودن، بهرحم آمدن، رحم كردن قساوت pity,pathos,commiseration شفقة، أسف، رحمة، رثاء، رأفة، حنو، حنان، شىء يدعو للأسف، شفق، رثى له، حن على، شكا acımak pitié mitleid lástima pietà
کلمه "ترحم" در زبان فارسی به معنای رحم کردن، دلسوزی کردن یا شفقت ورزیدن به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
استفاده صحیح: "ترحم" بهعنوان یک فعل، معمولاً در جملاتی استفاده میشود که نیاز به ابراز احساسات شفقتآمیز یا دلسوزی دارند. به عنوان مثال: "او به خاطر وضعیت او ترحم کرد."
قید "بر": معمولاً وقتی از "ترحم" بهعنوان فعل استفاده میکنید، باید با حرف جر "بر" بیاید. مثلاً: "بر او ترحم کن."
فعلهای همخانواده: از خانوادههای کلمه "ترحم" میتوان به "رحمت"، "رحمان" و غیره اشاره کرد. این واژهها نیز معناهای مرتبطی دارند و در جملات مختلف به کار میروند.
نکات نگارشی: در متون رسمی و ادبی، باید توجه داشت که استفاده از "ترحم" در جاهای مناسب و با محتواهای سنجیده و مناسب انجام شود.
ساختار جملات: از "ترحم" میتوان در جملات شرطی، خبری و سوالی استفاده کرد، و باید به ساختار دستوری آن توجه کرد.
نکات معنایی: میان "ترحم" و "رحمت" تفاوتهای معنایی وجود دارد. "ترحم" بیشتر به معنای دلسوزی و توجه به درد و رنج دیگران به کار میرود.
استفاده از کلمه "ترحم" در نوشتار و گفتار میتواند به بیان عواطف و احساسات انسانی کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "ترحم" در جمله آورده شده است:
او به خاطر وضعیت بد مالی خانوادهاش به آنها ترحم کرد و به آنها کمک مالی ارائه داد.
بعضی از افراد به حیوانات بیسرپرست ترحم کرده و آنها را به خانه خود میبرند.
ترحم به دیگران، نشانهای از انسانیت و محبت درون ماست.
در روزهای سخت، ترحم و همدلی میتواند به ما قوت قلب بدهد.
او هرگز از ترحم دیگران استقبال نکرد و همیشه سعی کرد مستقل باشد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!