جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tarak
crack  |

ترک

معنی: ترک . [ ت َ ] (اِ) کلاه خود. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). خودآهنی . (غیاث اللغات ). کلاه خود باشد یعنی کلاه آهنی که در روزهای جنگ بر سر نهند و بعربی مغفر خوانند. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ). و آنرا خود و خوی و سرپایان و کبر و لیرت نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). کلاه خود و مغفر که در روز جنگ بر سر نهند. (ناظم الاطباء). فارسیان برای معنی خود آهنی در بعض محل بکاف فارسی نیز استعمال کرده اند. (غیاث اللغات ). و رجوع به ترگ شود :
برافکند پر مایه برگستوان
ابا جوشن و تیغ و ترک گوان .
فردوسی .
چو روزش فراز آمد و بخت شوم
شد آن ترک پولاد برسان موم .
فردوسی .
که جز ترک رومی نبیند سرم
مگر کین بهرام بازآورم .
فردوسی .
این بدرد ترک رویین را چو هیزم را تبر
وان شود در سینه ٔ جنگی چو در سوراخ مار.
منوچهری .
جرس ماننده ٔ دو ترک زرین
معلق هر دو تا زانوی بازل .
منوچهری .
پدر شادمان شد گرفتش ببر
زره خواست با ترک و زرین سپر.
(گرشاسبنامه ).
بروز جنگ ز یک میل ترک دشمن تو
دو نیمه گردد و باز اوفتد بصورت دال .
ازرقی (از فرهنگ رشیدی ).
در آن ره رفتن از تشویق تاراج
به ترک تاج کرده ترک را تاج .
نظامی .
- نیم ترک ؛ کلاه خود را گویند و آن کلاهی باشد از آهن که در روزهای جنگ بر سر نهند. (برهان ) و رجوع به معنی بعد و ترکیب آن شود.
|| سوزه ٔ کلاه و خیمه . (فرهنگ جهانگیری ) بخشها و سوزه های کلاه و خیمه و امثال آن را نیز گفته اند. (برهان ). سوزه ٔ کلاه . (شرفنامه ٔ منیری ). بخش و سوزه ٔ کلاه و خیمه و مانند آن همچو کلاه سه ترک و چهارترک . (ناظم الاطباء). و ترک ترک قطعه قطعه کلاه و عرقچین را گویند چنانکه چهارترک و دوازده ترک در عرقچین و کلاه درویشی متداول بوده چه شاه اسماعیل صفوی مروج طریقه ٔ شیعه ٔ اثناعشری برای تمیز این طبقه از دیگران از ماهوت سرخ کلاه های دوازده ترک درویشانه دوختن فرموده بود و هر ترکی نام یکی از ائمه ٔ اثناعشر دوخته و این اعلا خلعتی و افسری بود که به بزرگان شیعی داده میشد و به جهت این کلاه سرخ لقب آن طایفه قزلباش باش گردید.... (انجمن آرا) (آنندراج ) :
که این هفت اختر تابان مطیعند
کلاهی را که ترک او چهار است .
مسعودسعد.
در کلاه فقر می باشد سه ترک
ترک دنیا ترک عقبی ترک ترک .
عطار.
شکل هلال هر سر مه میدهد نشان
از افسر سیامک و ترک کلاه زو.
حافظ.
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی .
حافظ.
خیمه ٔ نه ترک گردون سایبان جاه تو
کلامی (از یوسف ضیاءالدین در لغت نامه ٔ فارسی به ترکی ).
- نیم ترک ؛ در تاریخ بیهقی (چ فیاض ص 24) آمده : «و دیگر روز چون بار بگسست و اعیان ری به جمله آمده بودند بخدمت [مسعود] با این مقدمان ، و افزون از ده هزار زن و مرد به نظاره ایستاده و اعیان را به نیم ترک بنشاندند». محشی در ذیل همان صفحه گوید: نیم ترک نوعی بوده از خیمه ، و بنابه حاشیه ٔ یب (ادیب پیشاوری ) نوعی از خیمه ٔ کوچک بوده و در هر حال بفتح تا و سکون است ، و کاف آن تازی یا فارسی هر دومحتمل است چه اگر کلمه مستعار از نیم ترک بمعنی کلاه خود باشد چنانکه در برهان قاطع است قاعدةً با کاف فارسی است (چون ترگ با مرگ قافیه شده است ) و اگر از ترک بمعنی قطعه های کلاه و خیمه باشد با کاف تازی است بنا بتلفظ جاری . (حاشیه ٔ برهان چ معین ج 4 ص 2233) : و دبیران بر این جمله بنسشتندی وی در طارم آمد و بر دست راست خواجه بونصر بنشست در نیمترک چنانکه در میانه ٔ هر دو مهتر افتاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 139). و حاجب بزرگ بلکاتکین ایشان را به نیم ترک پیش خویش بنشاند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 240). و رجوع به ترک و ترگ و معنی پیشین و ترکیب آن شود.
|| کله کلاه و خیمه و امثال آن . (انجمن آرا) (آنندراج ). کلاه و گوشه ٔ کلاه . (غیاث اللغات ) :
نجم کلاهدوز که ترک کلاه او
بر تارک غلام نهی شه شود غلام .
سوزنی .
بدو چگونه کسوتی که از شرفش
کلاه گوشه ٔ عرش است ترک شب پوشم .
انوری .
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده .
حافظ.
|| میان بند عمامه . || آن جای از پشت ستور سواری که در خلف سوار واقع شود و آنچه سوار در خلف خود از بار و اسباب سفر می بندد. (ناظم الاطباء). آنجای از پشت ستور که ردیف نشیند.
- ترک بند ؛ خرجین یا ابزاری که به ترک مرکب بندند. بند و دوالی که بر پشت زین است تا اشیایی را که حمل آن خواهند، بر ترک استوار کنند.
- ترک نشستن ؛ بر پشت سوار بر نشستن .
- ترک نشین ؛ ردیف . مرتدف . آنکه بر پشت سوار نشیند.
... ادامه
1040 | 0
مترادف: 1- رها، صرفنظر، واگذاري، واگذار، ول 2- دست كشيدن، هشتن 3- كلاهخود، مغفر 4- سوار پشت سر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [مصغرِ تر] [قدیمی]
مختصات: (تَ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tarak
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 620
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
crack | quit , stop , Turk , abandonment , fracture , renunciation , pillion , refuse , split , craze , cleft , dereliction , chap , desuetude , interstice , proscription , Turkish , turkish
ترکی
türkçe
فرانسوی
turc
آلمانی
türkisch
اسپانیایی
turco
ایتالیایی
turco
عربی
صدع | شق , فرقعة , فتحة ضيقة , فرجة , فجوة , فلع , ضربة قوية , طلقة , لغو , نكتة , حزن , بحة الصوت , شخص غريب الأطوار , تصدع , تكسر , انهار , انشق , طقطق , انصدع , أصبح أجش , لغا , ثرثر , حل , صفع , حل رموز , سطا على , حطم , سحق , ضعف , مدح , طرى , انفجر , فرقع , فتح ليشرب , فتح ليدرس , كسر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ترک" در زبان فارسی می‌تواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد، که بسته به مفهوم و سیاق جمله، قواعد و نگارش خاصی به خود می‌گیرد. در اینجا به چند نکته و قاعده نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. مفهوم کلمه:

    • "ترک" به معنای ترک کردن یا رها کردن است.
    • همچنین به عنوان صفت برای اشاره به قوم ترک یا زبان ترکی به کار می‌رود.
    • در برخی موارد به معنای قسمت یا بخش دیگری هم می‌تواند اشاره داشته باشد (مثل "ترک کفش").
  2. نحوه نگارش:

    • کلمه "ترک" باید به صورت صحیح و بدون اعراب‌گذاری اضافی نوشته شود، مگر در مواردی که به وضوح نیاز به اعراب‌گذاری باشد.
    • کلمات متشکل مثل "ترک‌زبان" یا "ترک‌نشین" که بیانگر صفت یا ویژگی هستند نیز باید به صورت صحیح و بدون فاصله بین بخش‌ها نوشته شوند.
  3. استفاده از ترکیبات:

    • در ترکیباتی که از این کلمه استفاده می‌شود، باید به قرابت معنایی و قواعد ترکیب واژه‌ها توجه کرد. به عنوان مثال، "زبان ترکی" و "قوم ترک".
  4. علامت‌گذاری:

    • در جملات، اگر "ترک" به عنوان فعل (ترک کردن) یا صفت (قوم ترک) به کار رود، نحوه ویرگول‌گذاری و دیگر نشانه‌های نگارشی باید به دقت رعایت شوند.
  5. توجه به سیاق و متن:
    • در انتخاب کلمه "ترک" و نحوه کاربرد آن، توجه به سیاق و متن بسیار مهم است تا از برداشت‌های نادرست جلوگیری شود.

در نهایت، توجه به این نکات می‌تواند کمک کند تا از کلمه "ترک" به درستی و با دقت استفاده شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "ترک" آورده شده است:

  1. من یک ترک کوچک روی دیوار دیدم.
  2. او تصمیم گرفت که ترک عادت‌های بد خود کند.
  3. این ترک در زمین نشانه یک زلزله کوچک است.
  4. من به خاطر مشغله‌های کاری‌ام نتوانستم ترک کلاس‌های ورزشی را ادامه دهم.
  5. وقتی بلند شدم، ناگهان ترک صندلی را شنیدم.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال خاصی دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: شکاف، رخنه، تق تق، کاف، ترق و تروق، رها سازی، توقف، ایست، ایستگاه، تکیه، نقطه، اهل کشور ترکیه، واگذاری، متارکه، شکستگی، شکست، انکسار، چشم پوشی، قطع علاقه، کناره گیری، زین زنانه، ترک سوار شدن، پس مانده، انصراف، اشغال، فضولات، ادم بیکاره، انشعاب، نفاق، دو بخشی، شوق، دیوانگی، شور، چنگال، فتور و سستی، خبط، مرد، مشتری، جوانک، فک، عدم استعمال، موقوف شدگی، وقفه، فاصله، درز، چاک، سوراخ ریز، تخطئه، محکومیت، تبعید، محرومیت، ترکی، عثمانی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری