جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tarak
crack  |

ترک

معنی: ترک . [ ت َ ] (ع مص ) دست بداشتن . (تاج المصادربیهقی ). گذاشتن چیزی یا کسی را. (منتهی الارب ). گذاشتن . (آنندراج ). رها کردن ، خلاء و منه : ترک فلان مالاًو عیالاً. (از اقرب الموارد) واگذار کردن چیزی را و رها کردن آن را. (از ناظم الاطباء). رها کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). با لفظ گرفتن و کردن و دادن و گفتن مستعمل . (آنندراج ). فرو گذاشتن : و هر گاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند، هر آینه مقابح آن را بنظر بصیرت بیند و به ترک حسد بکوشد تا در دلها محبوب گردد. (کلیله و دمنه ).
به ترک شر و باتیان خیردارم امر
همه مخالف امراست ترک و اتیانم .
سوزنی .
ترک احسان خواجه اولیتر
کاحتمال جفای بوابان .
سعدی .
تمنا کند عارف پاکباز
به دریوزه از خویشتن ترک آز.
سعدی (بوستان ).
- امثال :
ترکت الرأی بالری ؛ مثلی است در مورد ابومسلم مروزی :
آنکه می انداخت سر چون خیمه بر گردن به ری
شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب
کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست
آسمان گفتش ترکت الرأی بالری در جواب
سلمان ساوجی .
و اشاره است بدین داستان که منصور، ابومسلم را از مرو به بغداد طلبید و او نرفت منصور سوگندها خورد و عهدها گرفت که او را آزاری نرساند و از مرو به نیشابور و از آنجا به ری شد مؤلف مجمل التواریخ نویسد «چون به ری رسید، رأی و خرد آنجا بگذاشت و به همدان شد» و سرانجام به بغداد رفت و به امر منصور کشته شد.
ترک عادت موجب مرض است ؛ نظیر: باشیر اندرون شده با جان بدر شود. و رجوع بامثال و حکم دهخداج 1 ص 257 شود.
- بترک فرمودن ؛ بازداشتن . پرهیز دادن کسی از چیزی . منع فرمودن کسی از کاری : چندان که مرا... بترک سماع فرمودی . (گلستان چ یوسفی ص 94).
- بترک گفتن ؛ رها ساختن . ترک گفتن . گذاشتن و درگذشتن از چیزی . دست بداشتن از خود یا چیزی یا کسی رجوع به ترک کردن و ترک گرفتن و ترک گفتن شود.
- ترک اولی ؛ گناه پیغمبران در مذهب شیعه . گناه معصومین . چون انبیاء باید معصوم باشند از اینرو خطاهای آنان را گناه نمیگویند و ترک اولی می نامند مثلا خطئه آدم و ذوالنون و امثال آن همه ترک اولی باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- ترک تکبیر ؛ کنایه از چهارتکبیر نماز جنایز است . اشاره بفنای آثاری و افعالی و صفاتی و ذاتی . (انجمن آرا).
- ترک جان دادن ؛ دست از جان بشستن . رها ساختن جان :
تو برو مصلحت خویش نگهدار که من
ترک جان دادم از آن پیش که دل بسپردم .
سعدی .
و رجوع به ترک دادن شود.
- ترک دنیا ؛ زهد. زهادت . رهبه .رهبانیت . دست از علایق دنیا بداشتن . از دنیا و تنعمات آن دست کشیدن :
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند.
(گلستان ).
|| (اصطلاح عرفانی )... خلاصی از تعلقات جسمانی و خواهش نفسانی و گشتن از ماسوی اﷲ بجذبات حقانی و ترک به این معنی عربی هم هست . (برهان ). از عربی وارد فارسی شده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی جذبه ٔ الهی است که سبب کشش و کشش (؟) می گردد و موجب رفع دوئیت و جدایی و ایقاظ از خواب غفلت گردد :
معنی الترک راحت گوش کن
بعد از آن جام بلا را نوش کن .
مولوی .
|| کردن کاری ، از لغات اضداداست . یقال ترکت الحبل شدیداً؛ ای جعلته . (منتهی الارب ). و نیز بمعنی جعل کردن کاری ، یقال ترکت الحبل شدیداً ای جعلته و قوله تعالی و ترکنا علیه فی الاَّخرین (قرآن 107/37)؛ ای اجرینا. (ناظم الاطباء). ابقای چیزی . (از اقرب الموارد). || بمعنی آنچه از راه سهو مانده باشد و بر کنار صفحه نویسند مجاز است . (آنندراج ) :
گم گشته ز تنگی دهنش همچو میانش
ترکیست از آن مصحف رخسار دهانش .
محسن تأثیر (از آنندراج ).
... ادامه
1001 | 0
مترادف: 1- رها، صرفنظر، واگذاري، واگذار، ول 2- دست كشيدن، هشتن 3- كلاهخود، مغفر 4- سوار پشت سر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [مصغرِ تر] [قدیمی]
مختصات: (تَ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tarak
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 620
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
crack | quit , stop , Turk , abandonment , fracture , renunciation , pillion , refuse , split , craze , cleft , dereliction , chap , desuetude , interstice , proscription , Turkish , turkish
ترکی
türkçe
فرانسوی
turc
آلمانی
türkisch
اسپانیایی
turco
ایتالیایی
turco
عربی
صدع | شق , فرقعة , فتحة ضيقة , فرجة , فجوة , فلع , ضربة قوية , طلقة , لغو , نكتة , حزن , بحة الصوت , شخص غريب الأطوار , تصدع , تكسر , انهار , انشق , طقطق , انصدع , أصبح أجش , لغا , ثرثر , حل , صفع , حل رموز , سطا على , حطم , سحق , ضعف , مدح , طرى , انفجر , فرقع , فتح ليشرب , فتح ليدرس , كسر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ترک" در زبان فارسی می‌تواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد، که بسته به مفهوم و سیاق جمله، قواعد و نگارش خاصی به خود می‌گیرد. در اینجا به چند نکته و قاعده نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. مفهوم کلمه:

    • "ترک" به معنای ترک کردن یا رها کردن است.
    • همچنین به عنوان صفت برای اشاره به قوم ترک یا زبان ترکی به کار می‌رود.
    • در برخی موارد به معنای قسمت یا بخش دیگری هم می‌تواند اشاره داشته باشد (مثل "ترک کفش").
  2. نحوه نگارش:

    • کلمه "ترک" باید به صورت صحیح و بدون اعراب‌گذاری اضافی نوشته شود، مگر در مواردی که به وضوح نیاز به اعراب‌گذاری باشد.
    • کلمات متشکل مثل "ترک‌زبان" یا "ترک‌نشین" که بیانگر صفت یا ویژگی هستند نیز باید به صورت صحیح و بدون فاصله بین بخش‌ها نوشته شوند.
  3. استفاده از ترکیبات:

    • در ترکیباتی که از این کلمه استفاده می‌شود، باید به قرابت معنایی و قواعد ترکیب واژه‌ها توجه کرد. به عنوان مثال، "زبان ترکی" و "قوم ترک".
  4. علامت‌گذاری:

    • در جملات، اگر "ترک" به عنوان فعل (ترک کردن) یا صفت (قوم ترک) به کار رود، نحوه ویرگول‌گذاری و دیگر نشانه‌های نگارشی باید به دقت رعایت شوند.
  5. توجه به سیاق و متن:
    • در انتخاب کلمه "ترک" و نحوه کاربرد آن، توجه به سیاق و متن بسیار مهم است تا از برداشت‌های نادرست جلوگیری شود.

در نهایت، توجه به این نکات می‌تواند کمک کند تا از کلمه "ترک" به درستی و با دقت استفاده شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "ترک" آورده شده است:

  1. من یک ترک کوچک روی دیوار دیدم.
  2. او تصمیم گرفت که ترک عادت‌های بد خود کند.
  3. این ترک در زمین نشانه یک زلزله کوچک است.
  4. من به خاطر مشغله‌های کاری‌ام نتوانستم ترک کلاس‌های ورزشی را ادامه دهم.
  5. وقتی بلند شدم، ناگهان ترک صندلی را شنیدم.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال خاصی دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: شکاف، رخنه، تق تق، کاف، ترق و تروق، رها سازی، توقف، ایست، ایستگاه، تکیه، نقطه، اهل کشور ترکیه، واگذاری، متارکه، شکستگی، شکست، انکسار، چشم پوشی، قطع علاقه، کناره گیری، زین زنانه، ترک سوار شدن، پس مانده، انصراف، اشغال، فضولات، ادم بیکاره، انشعاب، نفاق، دو بخشی، شوق، دیوانگی، شور، چنگال، فتور و سستی، خبط، مرد، مشتری، جوانک، فک، عدم استعمال، موقوف شدگی، وقفه، فاصله، درز، چاک، سوراخ ریز، تخطئه، محکومیت، تبعید، محرومیت، ترکی، عثمانی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری