جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تمیز کردن . [ ت َ ک َدَ ] (مص مرکب )پاک و پاکیزه کردن . (از ناظم الاطباء). در تداول عامه خوب جارو کردن . خوب شستن . پاک کردن .پاکیزه کردن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). || فرق کردن و تشخیص دادن . (ناظم الاطباء). تمیز دادن . از هم باز شناختن . باز دانستن . شناختن از یکدیگر. جدا کردن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : و دیگر درجه آن است که تمیز تواند کرد. (از بیهقی چ ادیب ص 95). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبها آن شود. پاك كردن، پاكيزه گردانيدن، نظيف كردن كثيف كردن clean, clear, cleanse, scavenge, scrub, wisp, absterge, identify, gill, cleaning نظيف، طاهر، قشيب، خال من الأوساخ، خال من العوائق، محب للنظافة، طاهر من وجهة النظر الدينية، نظف، مسح، نظف كليا، سلبه ماله، استهلك، استنفد، رتب، على نحو نظيف، ينظف پاک کردن، درست کردن، تصفیه کردن، زدودن، منزهکردن، روشن کردن، واضح کردن، صاف کردن، ترخیص کردن، تطهیر کردن، در اشغال کاوش کردن، سپوری کردن، تنظیف کردن، جاروب کردن، مالش دادن، مالیدن، خراش دادن، خراشیدن، ستردن، بصورت حلقه در اوردن، شستشو دادن، شناختن، تشخیص هویت دادن، یکی کردن، تمیز دادن، دلبر، دختر، دختربچه، گوشت ماهی، دوشیزه