جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تن آسان . [ت َ ] (ص مرکب ) آسوده . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (برهان ). آسوده و راحت و آرام . (ناظم الاطباء). از«تن » + «آسان ». (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : برفتن دوهفته درنگ آمدش تن آسان خراسان بچنگ آمدش . فردوسی . هر آنگه که باشی تن آسان ز رنج ننازی به تاج و ننازی به گنج . فردوسی . تن آسان به سوی خراسان کشید سپه را به آیین ساسان کشید. فردوسی . تن آسان نبوده ست بی رنج کس نهاد زمانه بر اینست و بس . فردوسی . تن آسان بدی شاد و پیروزبخت چرا کردی آهنگ این تاج و تخت . فردوسی . شادمانه زی و تن آسای باش به عدو بازدار رنج و تعب . فرخی . از کف او چنان هراسد بخل که تن آسان تندرست از تب . فرخی . جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست آن مهتر کریم خصال ملک نژاد. فرخی . شادمان باد و تن آسان و بکام دل خویش دشمنان را ز نهیبش دل و جان اندروای . فرخی . نباید مرترا مرز خراسان هم ایدر باش دلشاد و تن آسان . فخرالدین اسعد (ویس و رامین ). و برتختی می نشست در صدر و دور او آذینها گرفته و آن را مردی پنج می کشیدند و از هندوستان به بلخ هم بر این جمله آمده بودکه تن آسان تر و آرامتر بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 246). ...و بدانند که اگر پدر ما گذشته شد ما ایشان رانخواهیم گذاشت که خواب ببینند و خوش و تن آسان باشند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 284). ز روزگار نداریم هیچگونه گله که سخت خرم و با نعمت و تن آسانیم . مسعودسعد. از گشت چرخ کار به سامان نیافتم وز دور دهر عمر تن آسان نیافتم . خاقانی . تن آسان کسی کو قویدل تر است . نظامی . || تندرست . (برهان ) (ناظم الاطباء). تناسا و تناسان هر دوبمعنی آسوده تن و صحیح المزاج . (انجمن آرا) (آنندراج ). || کاهل . تنبل . راحت طلب . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : تن آسان نگردد سر انجمن همه بیم جان باشد و رنج تن . فردوسی . تن آسان غم و رنج بار آورد چو رنج آوری گنج بار آورد. فردوسی . غره شدی بدانچه پسندیدت هرکاهلی خسیس تن آسانی . ناصرخسرو. گردد به یک انعام تو رنجور تن آسان گردد به یک احسان تو درویش توانگر. معزی . خوشه چینم بوقت کشت و درو ارزن و باقلی و گندم و جو سال تا سال از آن بود نانم تا نگویی که من تن آسانم . سنائی . رج__وع به تن آسانی شود. easy tone لهجة سهلة
کلمه "تن آسان" در زبان فارسی به معنای راحتی و آسایش است و بیشتر به صورت یک عبارت به کار میرود. در اینجا به بررسی قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این عبارت میپردازیم:
نقطهگذاری: اگر "تن آسان" بخشی از جمله باشد، باید نسبت به مکان قرارگیری آن در جمله و نحوه نقطهگذاری توجه کنیم. برای مثال: "او همیشه تن آسان زندگی میکند."
تلفظ: در تلفظ این عبارت، هردو کلمه "تن" و "آسان" باید به درستی ادا شوند.
گستردهگی معنایی: این عبارت میتواند در زمینههای مختلف به کار رود، بنابراین باید به بافت کاربرد آن دقت شود. "تن آسان" در ادبیات و گفتوگوهای روزمره به معنای بیخیالی و بیزحمت زندگی کردن هم ممکن است تعبیر شود.
استفاده از ترکیبات: ممکن است این عبارت در ترکیب با دیگر واژهها قرار گیرد. برای مثال: "زندگی تن آسان"، "روش تن آسان" و غیره.
نوشتار: در نوشتن این عبارت، باید دقت کنید که بین دو کلمه فاصله مناسب وجود داشته باشد و هر دو کلمه به صورت درست و واضح نوشته شوند.
به طور کلی، استفاده صحیح از این عبارت بستگی به بافت و زمینه گفتوگو یا نوشتار دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
تن آسانی باعث میشود که فرد در مواجهه با چالشها و مشکلات زندگی، از تلاش کردن و پیکار دست بکشد.
برخی افراد به دلیل تن آسانی، فرصتهای بزرگ را از دست میدهند و هیچگاه به اهدافشان نمیرسند.
تن آسان بودن در محیط کار میتواند عملکرد تیم را تحت تأثیر منفی قرار دهد و مانع از پیشرفت شود.