جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جدر. [ ج َ دَ ](ع مص ) برگ آوردن و گرفتن درخت انگور. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). الکرم هم ّ بالایراق . (قطر المحیط). نزدیک رسیدن درخت انگور ببرگ آوردن است . (شرح قاموس ). || جدر پیدا کردن . (منتهی الارب ). برآمدن آبله ها و قرحه ها بر بدن آدمی است . (شرح قاموس ) (از قطر المحیط). || (اِ) گره گوشت از خلقت باشد یا از زدن یا از زخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطرالمحیط) (شرح قاموس ). اثر ضرب یا جرحی که بر روی پوست بدن برآمده باشد. (از اقرب الموارد) : یاقاتل َ اﷲُ دُقیلاً ذالجَدَر ابن الاعرابی (از اقرب الموارد). جُدَر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به این کلمه شود.جدرة یکی آن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ج ، اَجدار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آماسی است در حلق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || آبله یا نشان گزیدگی بر گردن خر. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). نشان گزیدن . (غیاث اللغات ). برآمدگی و آثار گزیدگی در گردن خر. (شرح قاموس ). || دانه ٔ طلع. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (شرح قاموس ). jadr جادر jader jader jader jader jader
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر