جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جدف . [ ج َ دَ ] (ع اِ) گور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قبر. (قطر المحیط) (آنندراج ) (شرح قاموس ). قبر و آن اِبدال جدث است . (از اقرب الموارد)(آنندراج ). ج ، اَجداف . (اقرب الموارد) (لسان العرب )(منتهی الارب ). و گروهی این جمع را مکروه دارند و گویند، بواسطه ٔ ضعفی که در اثر اِبدال «ث » به «ج » روی داده ، متصرف نبوده و آن را جمع نیست . جوهری گوید: جدف ، قبر است و آن ابدال جدث است ، زیرا عرب فاء و ثاء را متعاقب هم آورده گوید: جدث و جدف و جمع آن اجداث و اجداف است . (لسان العرب ). || شراب که خنور آن سرگشاده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آن چیزی است که پوشیده نمیشود سر او به بندی و ریسمانی از شراب . (شرح قاموس ). آنچه سر آن پوشیده نشود از شراب . (لسان ، از نشوءاللغة). و فی حدیث عمر: حین سأل الرجل الذی کان الجن ﱡ استَهوتْه : ماکان طعامهم ؟ قال الفُول ، و ما لم یُذکر اسم اﷲ علیه . قال فما کان شرابهم ؟ قال الجدف . و تفسیره فی الحدیث انه ما لا یغطّی من الشراب . قال ابوعمرو، الجدف لم أسمعه الا فی هذا الحدیث و ما جاء الاوله اصل ، و لکن ذهب من کان یعرفه و یتکلم به کما ذهب من کلامهم شی ٔ کثیر. (لسان ). || کفک یا خس و خاشاک که از شراب بیرون اندازند. (منتهی الارب ). قذی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه از زبد و قذی از شراب بیرون اندازند. (اقرب الموارد). آن چیزی است که انداخته شده است از شراب از کف و خاشه . (شرح قاموس ). مؤلف لسان العرب آرد: برخی گویند، جَدَف از جَدف به معنی قطع است و گویامراد آن چیزی است از کفک و خاشاک و رغوه که از شراب بیرون اندازند، مثل آنکه آن را از شراب بریده و بیرون انداخته اند. ابن اثیر گوید، هروی از قتیبی چنین نقل کرده است . و آنچه جوهری در صحاح ضبط کرده است جذف با ذال معجمه به معنی قطع است و با دال مهمله ضبط نکرده است ولی ازهری با دال مهمله و معجمه هر دو ضبط کرده است . (از لسان العرب ). مؤلف نشوءاللغة آرد: به عقیده ٔ ما جدف در اینجا فعل به معنی مفعول است ، چنانکه در نفض و قبض و هدم که به معنی منفوض و مقبوض و مهدوم است . و چون معنی آن انداخته شده باشد بنابراین معنی آن مکشوف یا آنچه پوشیده نیست میباشد. (از نشوءاللغة ص 105). || نباتی است در یمن که خوردن آن تشنگی شکند شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گیاهی است در یمن که بی نیاز میکند خورنده ٔ او را از آشامیدن آب بر او. (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد) (لسان العرب ). ابن سیده گوید، جدف ، نباتی است در یمن که شتران خورند و از آب بی نیاز میشوند. کراع گوید، با خوردن آن نیازی به نوشیدن آب نیست . و ابن بری گوید، بیت زیر از جریر به این معنی است : کانوا اذا جعلوا فی صیرهم بَصلاً ثم استوواکنعداً مِن مالح ، جدفوا. (از لسان العرب ). جديد، حديث، أخرى، مستجد في، طازج، حديث جديد، عصري، ناقص الخبرة، غريب، حديثا، الجديد