جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

jeza'
trunk  |

جذع

معنی: جذع . [ ج َ ذَ ] (ع اِ) آنچه پیش از ثنی باشد، یعنی گوسپند و گاو بسال دوم در آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). گوسفند که بسال دوم باشد. (غیاث اللغات ، از لطائف و منتخب ). سال پیش از ثنی است و ثنی آن است از شتر پای بشش سال گذاشته و در اسب پای بچهار سال گذاشته ، و در گوسفند و گاو آن است که پای به سه سال گذاشته باشد. (از شرح قاموس ) (از قطر المحیط). از کره اسب آنچه پای بدو سال گذاشته باشد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 30). آنچه بسال دوم درآمده از گوسفند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). گاو دوساله ٔ نر. (یادداشت مؤلف ). || کره ٔ اسب بسال سوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از شرح قاموس )(از قطر المحیط) (غیاث اللغات ). || گاو که بسال سوم باشد. (غیاث اللغات ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || شتر بسال پنجم . (صبح الاعشی ج 2 ص 34). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از شرح قاموس ) (قطر المحیط). ج ، جُذعان و جَذعان و جِذاع و اَجذاع . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). مؤلف کشاف اصطلاحات اختلاف اقوال را چنین آرد: بفتح و ذال معجمه در لغت آنچه بسال سوم درآمده از گاو و اسب . و بسال پنجم درآمده باشد از شتر. و بسال دوم درآمده باشد از گوسپند. و به اصطلاح فقهاء، بره ای که بیشتر سال بر او گذشته باشد. چنانکه در منتخب و کنزاللغات آمده است و صاحب صراح گوید: جذع بدو فتحه آنچه بسال دوم درآمده باشد از گوسپند و بسال سوم از گاو و بسال پنجم از شتر. و در بعضی از کتب لغت آمده الجذع دوساله شدن گوسپند و گاو و آهو و اسب و پنجساله شدن اشتر. و مؤلف جامعالرموز در کتاب زکوة گوید: جذع ، شتری که پنج سال از سن او گذشته باشد و در اصطلاح شریعت شتر چهارساله باشد چنانکه صاحب شرح عطاوی ذکر کرده ، لکن درعامه ٔ کتب فقه و لغت چهار تا انتهای پنجسالگی را جذع گویند زیرا انتهای پنجسالگی سن جوانی این قبیل حیوانات است و اصل معنی جذع هم جوان است و جذعه مؤنث جذع است . و مؤلف جامعالرموز در کتاب اضحیه گوید: جذع بدو فتحه در لغت از جنس میش آن را گویند که یک سالش تمام باشد و از بز آنکه پا در دوسالگی نهاده باشد. و از گاو آنکه داخل سه سالگی شده . و از شتر آنکه پن جساله باشد. و جز این نیز گفته اند چنانکه ابن الاثیر گفته است . و در شریعت ازمیش نزد اکثرآن است که از یک سال بیشتر داشته باشد چنانکه در کافی آمده است و صاحب محیط بیشتر از یک سال را اینطور تفسیر کرده که داخل ماه هشتم شده باشد. و صاحب خزانه گفته است که یعنی ششماه و اندی بیش از یک سال داشته باشد. و مؤلف شاهدی گفته که نزد فقهاء ششماه او تمام شده باشد و زعفرانی گفته که پیش از ششماهه یا هشت ماهه و یا نه ماهه باشد. و کمتر از آن را حمل گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || جوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تازه جوان . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). یقال : فلان فی هذا الامر جذع ؛ یعنی نو درآمده .(منتهی الارب ). یعنی فلان در این کار تازه درآمده است . (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). و منه قول ورقةبن نوفل : «یا لیتنی فیها جذع »؛ اَی لیتنی اکون شاباً حین تظهر نبوته حتی ابالغ فی نصرته . (اقرب الموارد).
- الازلم الجذع ؛ روزگار. (منتهی الارب ). روزگار سخت پربلا. (ناظم الاطباء). دهر. (اقرب الموارد) :
یا بشر لولم اکن منکم بمنزلة
القی یدیه علی ّ الازلم الجذع .
اخطل (از اقرب الموارد).
- || اسد. (قطر المحیط) (از منتهی الارب ). شیر بیشه . (ناظم الاطباء). برخی این ترکیب را به شیر تفسیر کرده اند ولی مورد اعتماد نیست . (از اقرب الموارد).
- الدهر جذع ابداً ؛ یعنی پیوسته جوان است . پیر نگردد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : لاآتیک الازلم الجذع ؛ اَی لاآتیک ابداً لان ّ الدهر ابداً جدید کأنه فتی لم یسن . (اقرب الموارد).
- ام الجذع ؛ داهیه و بلا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از قطر المحیط).
- ذهبوا جذع مذع ، مبنیتین علی الفتح ؛ یعنی پریشان و متفرق شدند، به هرسو. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (از ناظم الاطباء).
... ادامه
411 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: جذوع] [قدیمی]
مختصات: (جِ) [ ع . ] (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 773
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
trunk
ترکی
gövde
فرانسوی
tronc
آلمانی
stamm
اسپانیایی
trompa
ایتالیایی
tronco
عربی
صُندُوق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "جذع" در زبان فارسی به معنای تنه یا ساقه درخت است و معمولاً در متون ادبی و غیرادبی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه پرداخته می‌شود:

  1. استفاده درست:

    • "جذع" به عنوان اسم می‌تواند به طور مستقل یا به عنوان جزء یک ترکیب توصیفی به کار رود.
    • به عنوان مثال: "جذع درخت" یا "جذع نخل".
  2. اعراب‌گذاری:

    • کلمه "جذع" به صورت "جذع" نوشته می‌شود و در برخی متون ممکن است برای توضیح معنای آن به اعراب‌گذاری نیاز باشد (جَذْع).
  3. تطابق در جمع:

    • جمع "جذع" به صورت "جذوع" است. بنابراین در جملات جمع می‌توان از این شکل استفاده کرد.
    • مثال: "جذوع درختان در فصل پاییز ریخته است."
  4. نکات نگارشی:

    • باید توجه داشت که "جذع" در متن‌های ادبی ممکن است با دیگر کلمات ترکیب شود و در این حالت باید از قواعد هم‌نوایی و هم‌نشینی استفاده کرد.
    • مثال: "جذع بلبل" یا "جذع سرخس".
  5. جایگاه در جمله:
    • همانند دیگر اسم‌ها، "جذع" می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا تکمیل‌کننده در جمله قرار گیرد.
    • مثال: "جذع درختان باران را جذب می‌کند."

با رعایت این نکات، می‌توان به شکل مناسبی از کلمه "جذع" در متن‌های مختلف استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. جذع درختان در فصل پاییز به رنگ‌های زیبای طلایی و قرمز در می‌آید.
  2. او با استفاده از چوب جذع درخت، یک میز دست‌ساز زیبا درست کرد.
  3. جذع بسیاری از درختان در جنگل به دلیل طوفان‌های شدید آسیب دیده است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری