جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

jor
jerry  |

جر

معنی: جر. [ ج َرر ] (ع اِ) بن کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دامن کوه . (از اقرب الموارد). و فی حدیث عبدالرحمان : رأیته یوم احد عند جرالجبل ؛ اَی اسفله . (ذیل اقرب الموارد،از قاموس و لسان ). قال الراجز «و قد قطعت ُ وادیاً وجراً» کذا فی الصحاح و فی القاموس . یا اینکه مصحف است که برای قراء پیش آمده و صواب آن جراصل مانند علابط است . (از منتهی الارب ). بیخ کوه . یا آن تصحیف است مر قراء را و صواب جراصل کعلابط الجبل است . (شرح قاموس ). || زنبیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد). زبیل . (شرح قاموس ). || چیزی که از سلاخه ٔ عرقوب شتر سازند و در آن زنان گوشتی که جهت ذخیره با توابل پزند گذارند و از دنباله ٔ هودج و جز آن آویزند و آن پیوسته جنبان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و چیزی است که از پی پای شتر بعد از سلاخی سازند که زنان گوشت خشک بریان کرده شده را در آن نهند و در مؤخرجامه دان خود نهند و آویزند و همیشه آویزان و متحرک باشد. (شرح قاموس ). || سوراخ کفتار و روباه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (شرح قاموس ). سوراخ روباه و کفتار و موش و موش صحرایی . (از اقرب الموارد). || مغاک و گودال در زمین . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گود از زمین . (شرح قاموس ). || رسنی که در ساز قلبه بندند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رسنی است که بسته میشود در آلات کار و زراعت . (شرح قاموس ). || ریسمان مشک . (لغت محلی شوشتر). || حرکت زیر. (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). مقابل رفع و نصب و جزم . یکی از انواع چهارگانه ٔ اِعراب و آن سه دیگر رفع و نصب و جزم باشد وصورت آن در کتابت گاه چنین __ و گاه بدینسان __ِ- باشد: در علم نحو رفع و نصب و جر و جزم را در کلمه معرب آرند در برابر ضم و فتح و کسر و سکون که در کلمه مبنی متداول است . و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: در نزد نحویان بر گونه ای از اعراب اطلاق شود خواه حرکت باشد و خواه حرف . و چنانکه از موشح شرح کافیه مستفاد میشود آن راعلامت نیز خوانند... و آنچه را که از آن جر حاصل آید، جار و عامل جر نامند و کلمه ای را که در آخر آن جر پدید آید مجرور خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- جرجوار ؛ در تداول نحویان ، آن است که کلمه تنها به سبب پیوستگی به کلمه ٔ مجرور مقدم بر آن مجرور گردد نه به سبب دیگری و بنابراین جر کلمه نخست به سبب عامل باشد و جر کلمه دوم تنها به سبب پیوستگی و مجاورت است نه به عامل یا به سبب تبعیت همچون توابع، مانند جر کلمه ٔ «ارجلکم » در قول خدای تعالی : و امسحوابرؤسکم و ارجلکم ، در نزد آنکه ارجلکم را به جر قرائت کرده و گفته است جر آن تنها به سبب مجاورت کلمه با برؤسکم است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- جر داشتن کلام ؛ کشیده شدن آن . ادامه یافتن آن . دراز شدن آن :
این سخن پایان ندارد ای غلام
زانکه جری سخت دارد این کلام .
مولوی .
- حرف جر ؛ حرفی که کلمه را جر دهد، چون : مِن و فی و علی و جز اینها. رجوع به همین ترکیب و حروف جر و حروف جاره شود.
- حروف جر ؛ حروف جر دهنده یا حروف جاره . رجوع به حروف جاره شود.
|| ج ِ جره ، که به معنی سبوی از سفال است . (شرح قاموس ). جمع الجرة من الخزف . (اقرب الموارد).
|| (مص ) کشیدن . (لغت محلی شوشتر) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (برهان ). جذب کردن . (از ذیل اقرب الموارد). به معنی کشیدن است مانند اجترار. (شرح قاموس ). امتداد و کشیدن . (از اقرب الموارد): کان ذلک العام کذا و هلم جراً، اَی امتد ذلک الی الیوم . و نصب بر مصدریت یا حال بودن است . (از اقرب الموارد). معناها استدامة الامر و اتصاله . (منتهی الارب ). || به نرمی راندن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به نرمی راندن ناقه . (از اقرب الموارد). راندن دابة. (شرح قاموس ). || روان چریدن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چرا کردن شتران است و سیر کردن آنها. (شرح قاموس ). || سوارشده گذاشتن شتر ماده را به چرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوار شدن بر ماده شتر است و رها کردن آن را بهر چرا. (شرح قاموس ). || کفانیدن زبان شتربچه تا شیرنخورد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی شکافتن زبان شتربچه است تاشیر مادر نخورد. (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد):
فکرّ الیها ابمبراته
کماخل َّ ظهرَ اللسان المُجر.
امروءالقیس (از لسان العرب ).
|| نزادن ناقه بچه را یک ماه یا دو ماه یا چهل روز بعد تمامی سال حمل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کشیدن ناقه است بچه ٔ خود را بعد از تمامی سال یکماه یا دو ماه یا چهل روز و آن ناقه را جرور خوانند. (شرح قاموس ). تجاوز کردن از وقت حمل . (از اقرب الموارد). || زیر دادن کلمه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زیر دادن آخر کلمه را.(کشاف اصطلاحات الفنون ). بخفض کردن سخن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || نازادن اسب ماده بعد یازده ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیاده شدن ماده اسب حامله است بریازده ماه که نزاید. (شرح قاموس ). || درگذشتن ولادت زن نه ماه را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تجاوز کردن زاییدن زن است از نه ماه . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد). || گناه کردن بر خود و بر دیگران . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (زوزنی ). || مخاصمة. (لغت محلی شوشتر،نسخه ٔ خطی ). || حفر کردن اسب زمین را با پای خود. (از اقرب الموارد). جرالخیل الارض بسنابکها؛خدّتها؛ اَی احدثت فیها حفراً. (اقرب الموارد). || در عربی به معنی کشیدن و اخذ کردن باشد، یعنی بچاپلوسی و شیرین زبانی از کسی چیزی گرفتن . (برهان ).
... ادامه
357 | 0
مترادف: 1- اوقاتتلخي، عصبانيت، لج 2- پاره، دريدگي 3- بهانه، دبه
متضاد: صلح
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (جَ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: jarr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 203
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
jerry
ترکی
jer
فرانسوی
jer
آلمانی
jer
اسپانیایی
jer
ایتالیایی
jer
عربی
جيري
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «جر» در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است و در موقعیت‌های متفاوتی می‌تواند به کار رود. این کلمه به طور خاص در زبان حقوقی و ادبیات نیز کاربرد دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. معنی و مفهوم: قبل از استفاده از کلمه «جر»، بهتر است مطمئن شوید که معنی مورد نظر شما چیست. این کلمه ممکن است به معنای «جریمه» یا «مجازات» باشد.

  2. جایگاه کلمه در جمله: «جر» معمولاً در موقعیت‌های قانونی و قضایی به کار می‌رود و باید توجه داشته باشید که در جمله به درستی جایگذاری شود تا مفهوم آن به خوبی منتقل گردد.

  3. نوع استفاده: این کلمه می‌تواند به صورت اسم و یا در ترکیب با دیگر کلمات استفاده شود. به عنوان مثال، «جرایم» به معنی تخلفات قانونی و «جرم» به معنی عمل غیرقانونی.

  4. نکات نگارشی: در نوشتار رسمی، کلمه «جر» باید به درستی و با رعایت قواعد زبانی و نگارشی به کار رود. برای مثال، هنگامی که از این کلمه در متون حقوقی استفاده می‌کنید، سعی کنید از اصطلاحات مرتبط و جملات واضح استفاده کنید.

  5. تلفظ و املا: کلمه «جر» به صورت «جر» تلفظ می‌شود و باید به درستی نوشته شود. در متون رسمی یا علمی، همیشه از نوشتن آن به شکل غیررسمی پرهیز کنید.

اگر سوال خاصی در مورد استفاده از کلمه «جر» دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

در اینجا چند جمله برای کلمه "جر" آورده شده است:

  1. جرم او در این پرونده هنوز اثبات نشده است.
  2. به نظر می‌رسد که او از جر گذشته خود پشیمان است.
  3. جر در زبان فارسی به معنای "درد" نیز استفاده می‌شود.
  4. در مواقعی، جر و گریه نشان‌دهنده احساسات عمیق است.
  5. آن مرد به دلیل جرم خود به مدت دو سال زندانی شد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا سوال خاص‌تری مد نظرتان است، لطفاً بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری