جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جر. [ ج َ ] (اِ) هر شکافی را گویند عموماً. (برهان ). شکاف عموماً. (آنندراج ) (انجمن آرا). شکاف . رخنه . چاک . شقاق . (ناظم الاطباء). || زمین شکافته . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شکافی که در زمین باشد. (غیاث اللغات ). شکاف در زمین . مغاک . زمین شکافته . خندق . (ناظم الاطباء). خندق . نهر برای کشیدن زهاب . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : دلش نگیرد زین کوه و دشت و بیشه و رود سرش نپیچد زین آب گند و لوره و جر. عنصری . ترا بزرگ سپاهی است وین دراز رهی است همه سراسر پرخار و مار و لوره و جر. فرخی (دیوان ص 68). خفیف چون خبر خسروجهان بشنید دوان گذشت و بجوی اندراوفتاد و به جر. فرخی . جویست و جر پرده ٔ عبرت ز دردها ره پر ز جر و جوی و هوا سرد و تیره فام . ناصرخسرو. جریست در رهت که پدرت اندرو فتاد تا نوفتی درو چو پدر تو مکابره . ناصرخسرو. نی نی که تو بر اشتر تن شهره سواری وندر ره تو جوی و جر و بیشه و غار است . ناصرخسرو. ایزد بر آسمانت همی خواند تو خویشتن چرا فکنی در جر. ناصرخسرو. ای برادر چشم من زینها و زین عالم همه لشکری انبوه بیند در رهی پرجوی وجر. ناصرخسرو. و شیر از بیم صعلوک روان گشت و صعلوک آن را در جر وجوی بشتاب میراند. (سندبادنامه ص 220). صعلوکی بغایت چست و چالاک درآمد و پای در پشت من آورد و مرا در فراز و نشیب و جروجوی میراند. (سندبادنامه ص 222). جر کمان ز دست جهانجوی چون بخواست از خون جنگجویان انباشت جوی و جر. ؟ (از انجمن آرا). ره گریوه ٔ صبر و شکیب در پیش است سمند شوق جهاند مگر بجوی و جرم . ظهوری (از آنندراج ). سخن سفر نگزیند بیاری قلمم که لاله زار ضعیف و گذر بجوی و جر است . ملاشأنی تکلو (از آنندراج ). || مجازاً به معنی نقب و کوچه ٔ سلامت . (غیاث اللغات ). - جوی و جر ؛ کنایه از دشواریهای راه و پیچ و خم و گودالهایی که در مسیر کسی قرار دارد : جویست و جر پرده ٔ عبرت ز دردها ره پر ز جر و جوی و هوا سرد وتیره فام . ناصرخسرو. - در جر فکندن ؛ در نهر انداختن و بمجاز درمرحله ٔ پست افکندن . به سوی پستی گراییدن : ایزد بر آسمانت همی خواند تو خویشتن چرا فکنی در جر. ناصرخسرو. || به لهجه ٔ طبری ، پایین . مقابل جور به معنی بالا. (یادداشت مؤلف ).در واژه نامه طبری به کسر جیم به این معنی آمده است .رجوع به کلمه ٔ مزبور شود. 1- اوقاتتلخي، عصبانيت، لج
2- پاره، دريدگي
3- بهانه، دبه صلح jerry جيري jer jer jer jer jer
کلمه «جر» در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است و در موقعیتهای متفاوتی میتواند به کار رود. این کلمه به طور خاص در زبان حقوقی و ادبیات نیز کاربرد دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
معنی و مفهوم: قبل از استفاده از کلمه «جر»، بهتر است مطمئن شوید که معنی مورد نظر شما چیست. این کلمه ممکن است به معنای «جریمه» یا «مجازات» باشد.
جایگاه کلمه در جمله: «جر» معمولاً در موقعیتهای قانونی و قضایی به کار میرود و باید توجه داشته باشید که در جمله به درستی جایگذاری شود تا مفهوم آن به خوبی منتقل گردد.
نوع استفاده: این کلمه میتواند به صورت اسم و یا در ترکیب با دیگر کلمات استفاده شود. به عنوان مثال، «جرایم» به معنی تخلفات قانونی و «جرم» به معنی عمل غیرقانونی.
نکات نگارشی: در نوشتار رسمی، کلمه «جر» باید به درستی و با رعایت قواعد زبانی و نگارشی به کار رود. برای مثال، هنگامی که از این کلمه در متون حقوقی استفاده میکنید، سعی کنید از اصطلاحات مرتبط و جملات واضح استفاده کنید.
تلفظ و املا: کلمه «جر» به صورت «جر» تلفظ میشود و باید به درستی نوشته شود. در متون رسمی یا علمی، همیشه از نوشتن آن به شکل غیررسمی پرهیز کنید.
اگر سوال خاصی در مورد استفاده از کلمه «جر» دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در اینجا چند جمله برای کلمه "جر" آورده شده است:
جرم او در این پرونده هنوز اثبات نشده است.
به نظر میرسد که او از جر گذشته خود پشیمان است.
جر در زبان فارسی به معنای "درد" نیز استفاده میشود.
در مواقعی، جر و گریه نشاندهنده احساسات عمیق است.
آن مرد به دلیل جرم خود به مدت دو سال زندانی شد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال خاصتری مد نظرتان است، لطفاً بفرمایید!