جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جمع. [ ج ُ ] (ع اِ) مشت فراهم آورده . (منتهی الارب ). جمع الکف ؛ هنگامی است که مشت را جمع کنند، گفته میشود: ضربته بجُمع کفّی . (ازاقرب الموارد). || یک مشت از چیزی . (المنجد). ج ، اَجماع . || پنهان و مخفی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): امرهم بجمع؛ یعنی کار ایشان پنهان و مستور است و آنرا فاش نکنند. (از اقرب الموارد). || دوشیزه : فلان من زوجها بجمع؛ یعنی همچنان دوشیزه است . ماتت بجمع (مثلثة)؛ ای عذراءً او حاملاً او مثقلةً. || همه : ذهب الشهر بجمع؛ یعنی رفت تمام ماه ، و در این دو معنی اخیر بکسر جیم نیز آمده . (منتهی الارب ). و رجوع به جِمْع شود. 1- تجمع، جماعت، جمعيت، حزب، دسته، فرقه، گروه، مجمع
2- زمره
3- اضافه، علاوه
4- عده، مجموع، همه
5- گردآوري sum, total, plural, addition, aggregate, summation, tot, collectivity, mass, rout, tale مجموع، حاصل جمع، مبلغ من المال، عملية، جمع، لخص toplam total gesamt total totale مجموع، مبلغ، حاصل جمع، جمله، جمع کل، صورت جمع، صیغه جمع، اضافه، افزایش، ضمیمه، سرک، لقب، تراکم، توده، جمع زنی، مجموع یابی، حاشیه نویسی، یادداشت مختصر، بچه کوچک، مشارکت، جامعیت، مالکیت اشتراکی، جرم، انبوه، حجم، توده مردم، بی نظمی و اغتشاش، طغیان، گروه، وفور، داستان، قصه، افسانه، حکایت، روایت
... ادامه
475|0
مترادف:1- تجمع، جماعت، جمعيت، حزب، دسته، فرقه، گروه، مجمع
2- زمره
3- اضافه، علاوه
4- عده، مجموع، همه
5- گردآوري