حرملة
licenseمعنی کلمه حرملة
معنی واژه حرملة
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | honor | ||
عربی | شرف، احترم، أجل، وفى، وفى بوعده، عامل بإحترام، أضفى شرفا، نفذ، افتخر، ميز، قبل ودفع، احترام، فخر، إجلال، ماء الوجه، طهارة، سمعة حسنة، عفاف، فخارأو فخر، مقام رفيع، درجة الشرف، وسام الشرف | ||
واژه | حرملة | ||
معادل ابجد | 278 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی حرملة | ||
پخش صوت |
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن کاهل الاسدی الکوفی . ظاهراً این همان کس است که بروز عاشورا تیر بر گلوگاه طفل شیرخواره ٔ حسین بن علی ، علی اصغر زد و آن کودک را در آغوش پدر بکشت . منهال بن عمرو گوید: وقتی که از کوفه به حج رفته بودم خدمت حضرت علی بن الحسین درآمدم . از من پرسید که حال حرملةبن کاهل الاسدی چیست ؟ گفتم : ویرا زنده در کوفه گذاشتم . دست به دعا برداشته گفت : اللهم اذقه حرالحدید اللهم اذقه حرالنار... و چون به کوفه بازگشتم مختاربن ابی عبیدة خروج کرده بود. بنابر سابقه ٔ معرفتی که با وی داشتم به ملاقاتش شتافتم . چون بدو رسیدم سوار شد و من با او همراهی کردم . در اثناء راه در موضعی بایستاد و انتظار کسی میکشید. ناگاه حرمله را آوردند. مختار گفت : الحمدﷲ که خدای تعالی مرا بر تو دست داد و جلاد را طلبیده فرمود که دستها و پاهای ویرا بریدند. آنگاه به افروختن آتش اشارت کرد و خرواری نی حاضر ساختند و حرمله را در میان آن نهاده بسوختند. (حبیب السیر چ سنگی تهران جزو 1 صص 219-220 و 247 و چ خیام ج 2 ص 55).
- مِثل ِ حرملة ؛ مردی بدهیأت با چشمهائی ریز و درخشنده .
honor
شرف، احترم، أجل، وفى، وفى بوعده، عامل بإحترام، أضفى شرفا، نفذ، افتخر، ميز، قبل ودفع، احترام، فخر، إجلال، ماء الوجه، طهارة، سمعة حسنة، عفاف، فخارأو فخر، مقام رفيع، درجة الشرف، وسام الشرف