خاک انداز
licenseمعنی کلمه خاک انداز
معنی واژه خاک انداز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | dustpan, shovel, scoop | ||
عربی | مجرود، اللقاطة، لقاطة الزبالة | ||
مرتبط | بیل، پارو، بیلچه، کج بیل، حرکت شبیه چمچه زنی، ملاقه، چمچه، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خاک انداز" به دو جزء "خاک" و "انداز" تقسیم میشود. در زبان فارسی، برای نوشتن و استفاده از این کلمه و ترکیبات مشابه آن، برخی از قواعد و نکات نگارشی وجود دارد:
با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید از کلمه "خاک انداز" به طور صحیح استفاده کنید. | ||
واژه | خاک انداز | ||
معادل ابجد | 684 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
مختصات | (اَ) (اِمر.) | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی خاک انداز | ||
پخش صوت |
خاک انداز. [ اَ ] (اِ مرکب ) ظرفی است از آهن که خاک و خاشاک خانه را پس از روبیدن در آن کرده بیرون ریزند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). بیل مانندی باشد از نقره و طلا و مس و امثال آن که بدان خاکروبه و خاکستر و غیره بدور اندازند. (برهان قاطع). آلتی بیشتر آهنین چون نیم دائره و جز آن صورت با دسته ای از آهن و جز آن برای گرفتن خاکروبه و سرخ کردن زغال و غیره . بیلچه . چمچمه . کمچه . خلیسه . استام . مقحاة. مجرفه . مسحاة. || جائی که بالای قلعه برای خاک روبه انداختن و خاک و کلوخ بر سرغنیم ریختن سازند و آن را سنگ و خاکریز گویند. (آنندراج ). سنگ انداز برج و حصار را هم گفته اند. (برهان قاطع) : کلمه "خاک انداز" به دو جزء "خاک" و "انداز" تقسیم میشود. در زبان فارسی، برای نوشتن و استفاده از این کلمه و ترکیبات مشابه آن، برخی از قواعد و نکات نگارشی وجود دارد: نوشتن جدا یا پیوسته: نقطهگذاری: استفاده در جملات: جمعسازی: با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید از کلمه "خاک انداز" به طور صحیح استفاده کنید.
بسکه دارد خس و خاشاک غبار حسرت
جام می را کند اصلاح دلم خاک انداز.
سلیم (از آنندراج ).
|| پارچه ای را نیز گویند که بر دور شامیانه و سایبان دوزند. (برهان قاطع) (آنندراج ). || (نف مرکب ) ساحر و سحرکننده . (برهان قاطع) (آنندراج ). || (اِ مص مرکب ) خاک انداختن . هر گاه که چیز کسی گم شود از همه اشخاص مظنون در جایی خاک بیندازند تا دزد، چیز گم شده را در خاک پنهان کرده بیندازد تا دزد رسوا نشود.(از مصطلحات ) (غیاث اللغات ). رجوع به خاک انداختن شود.
dustpan, shovel, scoop
مجرود، اللقاطة، لقاطة الزبالة
بیل، پارو، بیلچه، کج بیل، حرکت شبیه چمچه زنی، ملاقه، چمچه، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی