جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: آشنا. [ ش ْ / ش ِ ] (اِ) آشناه . شنا. شناو. شناه . شناوری . سباحت . آب بازی : آشنا ورزمی ز اشک دو چشم اگرم چشم آشنا باشد. مسعودسعد. هر وهم که هست کی تواند در بحر مدیحت آشنا کرد؟ مسعودسعد. مانند زنگئی که بر آتش همی طپد زلفش در آب دیده همی کرد آشنا. معزی . در چشمه ٔ وزارت و در بحر مملکت ماند به آشنای پدر آشنای تو. معزی . از تو بودم به آستانه ٔ خواجه عارف معرفت وز تو کردم در فرات نعمت او آشنا. سنائی . غرقه ٔ دریای حیرت خواستی گشتن ولیک آشنائی ما برونْت آورد از او بی آشنا. سنائی . بر سر دریا چو از کاهی کمم در آشنا با گهر در قعر دریا آشنائی چون کنم ؟ سنائی . بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب در بحر لهوباد و طرب آشنای تو. سوزنی . با علم آشنا شو و از آب بر سر آی کز آب بر سر آمدن از علم آشناست . کمال . هر دو بحری آشناآموخته هر دو جان بی دوختن بردوخته . مولوی . آن سکون سابح اندر آشنا به ز جهد اعجمی با دست و پا. مولوی . هیچ دانی آشنا کردن بگو گفت نی از من تو سباحی مجو. مولوی . همچو کنعان کآشنا میکرد او که نخواهم کشتی نوح عدو. مولوی . کاشکی او آشنا ناموختی تا طمع در نوح و کشتی دوختی . مولوی . دلت را با غم عشقش به معنی آشنائی ده که تن را آشنا کردن نمی شاید در این دریا. سلمان . - مردِ آشنا ؛ سباح : تا دل من در هوای نیکوان شد آشنا در سرشک دیده گردانم چو مرد آشنا. رودکی . - آشنا ورزیدن ؛ آشنا کردن . سباحت . || در غالب فرهنگها به کلمه ٔ آشنا معنی شناور و سابح داده اند و بیت ابوشکور را مثال آورده اند : کسی کاندر آبست و آب آشناست از آب ار چو زآتش بترسد رواست . و این بی شبهه غلط است چه در این بیت آشنا بمعنی عارف و شناساست و با ترکیب با آب معنی عارف بشنا و داننده ٔ شناوری داده است و کلمه ٔ آشنا بانفراده به معنی شناور و سباح نیامده است . 1- انيس، خودي، خويش، دوست، شناخت، مالوف، مانوس، مونس، يار
2- شناسا، شناسنده، عارف
3- اخت، خودماني
4- آگاه، بلد، مسبوق، وارد 1- بيگانه
2- بيگانه، جاهل
3- بيگانه، غير familiar مألوف aşina familier vertraut familiar familiare
کلمه "آشنا" در زبان فارسی به معنای کسی یا چیزی است که فرد با آن آشنایی دارد. قواعد زبانی و نگارشی مرتبط با این کلمه عبارتند از:
نحوهٔ استفاده:
"آشنا" به عنوان اسم و صفت به کار میرود. به عنوان مثال، "او یک فرد آشنا است." یا "من با این موضوع آشنا هستم."
تطابق:
در زمان استفاده از "آشنا" به عنوان صفت، باید با اسم مورد نظر تطابق داشته باشد. مثلاً: "دوست آشنا" (مفرد مذكر) و "دوست آشنایم" (مفرد مؤنث).
قید:
"آشنا" میتواند با قیدهایی مانند "خیلی"، "بسیار" و غیره ترکیب شود. به عنوان مثال: "خیلی آشناست" یا "بسیار آشنا به مسائل علمی".
صرف زبانی:
در فارسی، میتوان از "آشنا" به عنوان یک صفت برای توصیف ویژگیهای افراد یا چیزها استفاده کرد، بدون نیاز به تغییر شکل: "او آشنا با فرهنگ ایرانی است."
جنسیت:
"آشنا" در فارسی غیرجنسیت است و میتواند به افراد مذكر یا مؤنث اشاره کند، به این معنی که برای هر دو جنس قابل استفاده است.
جملات تفضیلی:
میتوان از "آشنا" در جملات تفضیلی استفاده کرد. به عنوان مثال: "او آشناتر از من است."
نگارش رسمی و غیررسمی:
در نوشتههای رسمی و اداری بهتر است از کلمه "آشنا" به صورت دقیق و صحیح استفاده کنید، مثلاً در یک نامه: "با عرض احترام، به اطلاع شما میرسانم که با موضوع موردنظر آشنا هستم."
با رعایت این نکات و قواعد، میتوان به درستی از کلمه "آشنا" در زبان فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "آشنا" در جملات آورده شده است:
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر