جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خلخ . [ خ َل ْ ل ُ ] (اِخ ) شهر بزرگی است در خطای که مشک خوب از آنجا آورند و خوبان را بدانجا نسبت کنند چه مردمان آنجا در جمال و حسن ضرب المثل اند. (ناظم الاطباء). در معجم البلدان آمده نسبت به این مکان را خَلﱡخی ّ و خَلﱡخانی ّ گویند. رجوع به نزهت القلوب ج 3 شود. مشرق وی بعضی از حدود تبت است و حدود یغما و حدود تغزغز و جنوب وی بعضی از حدود یغما و ناحیت ماوراءالنهر است و مغرب وی حدود غور و شمال وی حدود تخس و چگل و تغزغز و این ناحیتی است آبادان و با نعمت ترین ناحیت است از نواحی ترک و اندر وی آبهای روانست وهوای معتدل است و از او مویهای گوناگون خیزد و مردمانند بمردم نزدیک و خوشخو و آمیزنده و ملوک خلخ را جبغوی خواندندی اندر قدیم و (ببغو) نیز خواندندی و اندر وی شهر و دههاست و این خلخیان بعضی صیادانند و بعضی کشاورزی کنند و بعضی شبانند و خواسته ٔ ایشان گوسپند است و اسب و مویهای گوناگون و مردمانی جنگی اند و تاختن برند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 81) : و اندر غزنین و حدود این شهرکها که یاد کردیم جای ترکان خلخ و این ترکان خلخ نیز اندر حدود بلخ و تخارستان و بست و گوزگانان بسیارند. (حدود العالم ). در صحراهای تخارستان جای ترکان خلخ است . (حدود العالم ). نرگس نگو بگونه مگر عاشقی بود از عاشقان آن صنم خلخی نژاد گویی مگر کسی بنشان ز آب زعفران انگشت زرد کرده بکافور برنهاد. کسائی مروزی . سپه را بمرگ اندر آمد نیاز زخلخ پر از درد شد تا طراز. فردوسی . بشد تازیان تا به خلخ رسید به ننگ از کیان سر شده ناپدید. فردوسی . هزارت کنیزک دهم خلخی ابا یاره و طوق با فرخی . فردوسی . دوصد سرو روان از چین و خلخ بنفشه زلف و نرگس چشم و گلرخ . (ویس و رامین ). ایا ستاره ٔ خوبان خلخ و یغما بدلبری دل ما را همی زنی یغما چو تو نگار دل افروز نیست در خلخ چو تو سوار سرافراز نیست در یغما. امیرمعزی . آن شیردلی که همچنو نیست در خلخ پهلوان دیگر. سوزنی . چنان کز خواندنش فرخ شود رای ز مشک افشاندنش خلخ شود جای . نظامی . ناز تو گر بجان بود بکشم گر تو از خلخی من از حبشم . نظامی . چو خاتون یغما بخلخال زر ز خرگاه خلخ برآورد سر. نظامی . این چه بوئیست که از ساحت خلخ بدمید وین چه بادیست که از جانب یغما برخاست . سعدی (کلیات چ مصفا ص 685). حلقه در گوش کلک جادویست تنگ چشمان خلخ و یغما. سپاهانی (از شرفنامه ٔ منیری ). خالك
کلمه "خلخ" در زبان فارسی به معنای نوعی زیورآلاتی است که معمولاً به عنوان زینت بدن به ویژه در پاها و مچها استفاده میشود. برای استفاده و نگارش صحیح این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
نوشتار صحیح: کلمه "خلخ" باید با حروف فارسی نوشته شود و به صورت درست املایی رعایت شود.
نوع کلمه: "خلخ" به عنوان اسم (زیور) استفاده میشود و باید در جملات به نحوی استفاده شود که معنا و مفهوم آن به درستی منتقل گردد.
نحوه استفاده در جمله: میتوان از کلمه "خلخ" در جملات به شکلهای مختلف استفاده کرد. برای مثال:
"او در مراسم عروسی از خلخهای زیبایی استفاده کرده بود."
"خلخ یکی از زیورآلات محبوب در فرهنگهای مختلف است."
علامتگذاری و نگارش: در نوشتار رسمی، به قواعد نگارشی مانند فاصلهها، ویرگول و نقطهگذاری نیز توجه کنید.
گستره معنایی: به معنای کلمه در بافتهای فرهنگی و اجتماعی مختلف نیز توجه داشته باشید. در فرهنگها و زبانهای متفاوت، ممکن است به صورتهای متنوعی درک و استفاده شود.
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "خلخ" را به درستی و با مفهومی واضح در متنهای فارسی به کار ببرید.