جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

dāl[l]
dal  |

دال

معنی: دال . [دال ل ] (ع ص ، اِ) دلالت کننده . مقابل مدلول . ره نماینده . دلالت کننده بر چیزی . (غیاث ). هادی . راهنما. رهنما.نشان دهنده . خفیر. قلاوز. راه نماینده . دلیل کننده . بازو راه بر. (مهذب الاسماء). (باز براه بر). || (اصطلاح منطق ) امری که بوسیله ٔ آن علم بامر دیگر حاصل میشود. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بتشدید لام چیزیست که لازم آید از علم بآن چیز علم بچیزی دیگر وگاه دال را دلیل نیز خوانند... و صادق حلوانی در حاشیه ٔ خود گفته که : آنچه علی الاطلاق از دلیل متبادر در ذهن است آن است که مراد دلیل مصطلح و مرادف مر حجّت را باشد مخصوصاً هنگام تعریف دلیل بدین تعریف که : هوالشی ءالذی یلزم من العلم به العلم بشی ٔ آخر، چه تعریف مشهور دلیل همین تعریف است . پس نباید ازین تعریف لفظ دال در ذهن متبادر شود. و نیز استعمال مدلول در مقابل دلیل غیرشایع است و شایع در برابر دلیل لفظ نتیجه میباشد. در مقابل کلمه ٔ دال مدلول مورد استعمال است و گویا حلوانی از کلمه ٔ دلیل دلیل لغوی را اراده کرده که مرادف لفظ دال و اعم از دلیل مصطلح است . و دال نزد پزشکان عبارت از علامت و نشانه ای است که بدان وسیله استدلال بر امری حاضر کنند مثل حرارت ملمس در موقع بروز تب چنانکه در بحرالجواهر بیان کرده است . -انتهی . || مفسر و مبین . (ناظم الاطباء).
... ادامه
892 | 0
مترادف: 1- حاكي، مشعر 2- رهنما، هادي 3- كج، منحني 4- عقاب، كركس، نسر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی: دالّ]
مختصات: (اِمر.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: dAl
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 35
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
dal
ترکی
döşeme
فرانسوی
dalle
آلمانی
platte
اسپانیایی
losa
ایتالیایی
lastra
عربی
دال
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "دال" در زبان فارسی می‌تواند به معانی مختلفی استفاده شود و بسته به سیاق جمله باید به آن توجه کرد. در ادامه به چند نکته مربوط به قواعد فارسی و نگارشی در مورد این کلمه اشاره می‌شود:

  1. معنا و کاربرد:

    • "دال" به معنای حرف "د" در الفبای فارسی است.
    • همچنین در برخی از رشته‌های تخصصی مانند ریاضی و آمار به عنوان علامت استفاده می‌شود.
  2. نوشتار:

    • "دال" باید به صورت مستقل و با رعایت حروف بزرگ و کوچک نوشته شود.
    • در مواقعی که کلمه در میان جمله می‌آید، باید به قواعد جملات و نحوه ترکیب کلمات دقت کرد.
  3. نقش دستوری:

    • "دال" می‌تواند به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد و بسته به جمله ممکن است نقش‌های مختلفی مانند فاعل، مفعول یا مبتدا را ایفا کند.
  4. نکات نگارشی:

    • در نگارش رسمی، از نوشتن کلمات به صورت مخفف و استفاده از اصطلاحات عامیانه پرهیز کنید.
    • به فاصله‌گذاری مناسب پس از کلمات و نشانه‌های نگارشی دقت کنید.
  5. همجوارهای کلمه:
    • در ترکیبات مختلف مانند "دالّ" (که به معنای علامت یا نشانه است) یا "دال X" (که می‌تواند نمایانگر یک مقدار در ریاضی باشد)، باید توجه به ترکیب کلمات و متون علمی داشت.

به طور کلی استفاده درست و به‌جا از کلمه "دال" و رعایت نکات نگارشی به فهم بهتر متن کمک می‌کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "دال" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. در ریاضیات: "در هندسه، دال به عنوان یکی از اشکال هندسی شناخته می‌شود."
  2. در سیستم معادلات: "برای حل این معادله، ابتدا مقدار دال را پیدا کنیم."
  3. در زبان فارسی: "حروف الفبا شامل دال نیز می‌باشد که در نوشتار بسیار استفاده می‌شود."
  4. در دال‌های فرهنگی: "کتاب دال درباره‌ی تاریخ فرهنگ ایران به خوبی نوشته شده است."

اگر مورد خاصی مد نظرتان است یا به کاربرد خاصی اشاره دارید، لطفاً بفرمائید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری