جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

dad
give  |

دد

معنی: دد. [ دَ ] (اِخ ) نام وادیی است در شعر طرفة. (معجم البلدان ).
1067 | 0
مترادف: جانور، حيوان، درنده، سبع، وحش، وحشي
متضاد: دام
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: dat، مقابلِ دام] ‹دده›
مختصات: (دَ) [ په . ] (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: dad
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 8
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
give | grant , admit , impute , render , concede , mete , pay , afford , endue , hand , indue , come through , ded
ترکی
ded
فرانسوی
déd
آلمانی
ded
اسپانیایی
muerto
ایتالیایی
ded
عربی
منح | أعطى , دفع , وهب , خصص , كشف نفسه , يعطي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "دد" در زبان فارسی به معنای حیوان وحشی و به‌خصوص در ادبیات به معنای موجودات خبیث و خطرناک نیز به‌کار می‌رود. در نگارش فارسی، توجه به نکات زیر می‌تواند کمک‌کننده باشد:

  1. استفاده صحیح: کلمه "دد" را در متن به درستی و در جایگاه مناسب خود استفاده کنید. این کلمه بیشتر در متون ادبی و توصیفی کاربرد دارد.

  2. نکات نگارشی:

    • در آغاز جمله، کلمه "دد" باید با حرف بزرگ آغاز شود: "ددهایی در جنگل یافت می‌شوند."
    • اگر کلمه "دد" در وسط جمله قرار گیرد، نیازی به حروف بزرگ نیست: "به ددها احترام نمی‌گذارند."
  3. جنس و صرف:

    • "دد" به عنوان اسم، به معنای جمع نیز کاربرد دارد، بنابراین می‌توانید از آن به صورت جمع نیز استفاده کنید: "ددها در افسانه‌ها ذکر شده‌اند."
  4. ترکیب‌ها: به راحتی می‌توانید کلمه "دد" را با دیگر کلمات ترکیب کنید: مثلاً "ددانی" برای اشاره به ویژگی‌های ددها یا "ددخوی" برای توصیف رفتار خبیث.

در نهایت، رعایت نکات زبانی و نگارشی به خوانایی و فهم بهتر متن کمک می‌کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "دد" در جملات آمده است:

  1. در میان جنگل، صدای ددهای خشمگین به گوش می‌رسید.
  2. او همیشه از داستان‌های دد و دسیسه‌های آن‌ها می‌ترسید.
  3. در افسانه‌ها، ددها معمولاً به عنوان موجوداتی وحشتناک و خطرناک توصیف می‌شوند.
  4. جنگجویان برای مواجهه با ددهای تاریکی آماده شدند.
  5. صدای ناله ددها در شب، خواب را از چشمان او ربوده بود.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: دادن، بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، اعطا کردن، عطاء کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پذیرفتن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، راضی شدن، نسبت دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن، واگذار کردن، پیمودن، سهم دادن، اندازه گرفتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برامدن، استطاعت داشتن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، اراستن، وقوع یافتن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری