جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

dorud
greeting  |

درود

معنی: درود. [ دُ ] (اِ) به معنی صلوات است که از خدای تعالی رحمت و از ملائکه استغفار و از انسان ستایش و دعا و از حیوانات دیگر تسبیح باشد. (برهان ) (از غیاث ) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). با لفظ گفتن و فرستادن و رسیدن و رساندن و دادن مستعمل است . (آنندراج ) :
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود.
فردوسی .
ز یزدان و از ما برآن کس درود
که از داد و مهرش بود تار و پود.
فردوسی .
و زو [ از خدا ] بر روان محمد درود
به یارانش برهر یکی برفزود.
فردوسی .
دگر بر علی و محمد درود
به یارانش بر هر یکی برفزود.
فردوسی .
کنون از خداوند خورشید و ماه
درودی به جان منوچهر شاه .
فردوسی .
به قرطاس مهر عرب برنهاد
درود محمد همی کرد یاد.
فردوسی .
ز یزدان ترا باد چندان درود
که آن را نداند فلک تار و پود.
فردوسی .
درود جهان آفرین بر تو باد
بر آن کس که او چون تو فرزند زاد.
فردوسی .
به دل خرمی دار و بگذار رود
تراباد از پاک یزدان درود.
فردوسی .
درود آوریدش خجسته سروش
کزین پیش مخروش و باز آر هوش .
فردوسی .
وزو باد بر شاه ایران درود
خداوند شمشیر و کوپال و خود.
فردوسی .
درود خدای تعالی بر محمد و همه ٔ آلش باد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314). عهدی است که بر پیغمبران و فرستاده های او که بر ایشان باد درود گرفته شده . (تاریخ بیهقی ص 317).
ز یزدان و از ما هزاران درود
مر او را [ محمد را ] و یارانش را برفرود.
اسدی .
ز دارنده بر جان آن کس درود
که از مردمی باشدش تار و پود.
اسدی .
هزاران درود و دو چندان تحیت
ز ایزد بر آن صورت روح پرور.
ناصرخسرو.
یقین بدان که ز پاکیزگیست پیوسته
به جان پاک رسول از خدا و خلق درود.
ناصرخسرو.
درود و سلام و تحیات و صلوات ایزدی بر ذات معظم و روح مقدس مصطفی و اهل بیت و اصحاب و اتباع و یاران و اشیاع او باد. (کلیله و دمنه ). چنین گوید ابوالحسن عبداﷲبن مقفع پس از حمد باری عز اسمه و درود بر سید کاینات ... (کلیله و دمنه ). درود بر سید کونین که اکمل انبیا بود. (چهارمقاله ص 1).
که بعد طاعت قرآن و سجده در کعبه
پس از درود رسول و صحابه در محراب .
خاقانی .
تا آل مصطفی را ز ایزد درود باشد
بر تو درود بادا از مصطفی و آلش .
خاقانی (دیوان ص 51).
سلام و تحیات و درود و صلوات ...به ذات معظم ... مصطفی صلوات اﷲ علیه رسانید. خواجه ... بدرالدین ... به فراوان پرسش و بسیار درود و یاد کرد مخصوص اند. (منشآت خاقانی ص 140).
هزاران درود و هزاران سلام
ز ما بر محمد علیه السلام .
سعدی (ازجهانگیری ).
|| تحیه . تحیت . سلام . تسلیم . صلاة. تهنیت . (یادداشت مرحوم دهخدا). آفرین :
اگر آزر چو تو دانست کردن
درود از جان من بر جان آزر.
دقیقی .
ز قیصر درود و ز ما آفرین
بر این نامور شهریار زمین .
فردوسی .
اگر دست من زین سپس نیز رود
بسازد به من بر مبادا درود.
فردوسی .
درود جهان بر کم آزار مرد
کسی کو ز دیهیم ما یاد کرد.
فردوسی .
تو باشی در میان ما در کناره
نباشد جز درودی بر نظاره .
(ویس و رامین ).
- درود آمدن ؛ درود و تحیت رسیدن :
به هر بوم و بر کو فرودآمدی
ز هر سوش بی مر درود آمدی .
فردوسی .
- درود آوریدن ؛ درود آوردن . سلام وتحیت آوردن . تحیت گفتن از خود یا از جانب کسی :
همان پور مهتر که طینوش نام
به شاه آوریده درود و پیام .
فردوسی .
نیاورد یک تن درود پشنگ
دلش پر ز کین بود و سر پر ز جنگ .
فردوسی .
- درود بردن ؛ دعا و سلام رساندن :
یکی سوی قیصر بر از من درود
بگویش که گفتار بی تار و پود.
فردوسی .
ببردند نزدیک شاه جهان
درودی هم از پهلوان و مهان .
فردوسی .
- درود رسیدن ؛ دعا و آفرین رسیدن :
سرکس بربست رود، باربدی زد سرود
وز می سوری درود، سوی بنفشه رسید.
کسائی .
- هم درود ؛دو تن که یکدیگر را درود گویند. رجوع به هم درود و بدرود در ردیفهای خود شود.
... ادامه
556 | 0
مترادف: 1- ثنا، دعا، ستايش 2- آفرين، تحيت، دعا، سلام 3- رحمت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (بن ماضیِ درودن، اسم مصدر)
مختصات: ( ~.) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: dorud
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 214
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
greeting | salute , hail , salutation , compliment , regard , hello
ترکی
merhaba
فرانسوی
bonjour
آلمانی
hallo
اسپانیایی
hola
ایتالیایی
ciao
عربی
تحية | ترحيب , أمنيات , سلام تحية
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "درود" در زبان فارسی به معنای سلام و احوالپرسی است و معمولاً در متون ادبی و رسمی استفاده می‌شود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی مربوط به کلمه "درود" اشاره می‌کنیم:

  1. فارسی‌نویسی: کلمه "درود" باید به درستی نوشته شود و از استفاده از اشکال نادرست (مانند "درود" با املای غلط) پرهیز شود.

  2. نشانه‌گذاری: معمولاً در آغاز جملات یا به عنوان یک عبارت مستقل می‌توان "درود" را به تنهایی به کار برد و در این حالت نیاز به علامت نگارشی خاصی ندارد. به عنوان مثال:

    • "درود بر شما!"
  3. استفاده در متن: "درود" می‌تواند در متن‌های رسمی، ادبی یا محاوره‌ای به کار رود. مثلاً:

    • "درود بر دوستان عزیزم، امیدوارم حال همگی خوب باشد."
  4. عنواءن و سلام: "درود" می‌تواند به عنوان یک عنوان در ابتدای نامه‌ها یا پیام‌ها نیز به کار رود:

    • "درود بر شما، امیدوارم این نامه شما را در بهترین حالت بیابد."
  5. استفاده در شعر: در ادبیات فارسی، "درود" به عنوان یک واژه ادبی نیز استفاده می‌شود و می‌تواند به زیبایی اشعار افزوده و حس مثبت و گرم را منتقل کند.

با رعایت این قواعد و استفاده صحیح از کلمه "درود"، می‌توانید ارتباطات خود را به صورت مؤثر و زیبا برقرار کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در ادامه چند مثال برای استفاده از کلمه "درود" در جملات آورده شده است:

  1. درود بر تمامی دوستانی که در این جلسه حضور دارند.
  2. هر بار که او را می‌بینم، با یک درود گرم به استقبالش می‌روم.
  3. درود بر تو که همیشه در کنارم بودی و حمایتم کردی.
  4. درود بر مردمی که برای آزادی و عدالت تلاش می‌کنند.
  5. هنگامی که وارد جمع شدم، با یک درود به همه سلام کردم.

اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، بفرمایید!


واژگان مرتبط: خوشامد، تبریکات، خوش آمد، احترام، احترام نظامی، سلام نظامی، سلام کردن، تگرگ، طوفان تگرگ، خوش باش، سلام برشما باد، تهنیت، تعارف، سلام اول نامه، تعریف، خوش ایند، توجه، نظر، باره، ملاحظه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری