دست بالا
licenseمعنی کلمه دست بالا
معنی واژه دست بالا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | upper hand, outside | ||
عربی | اليد العليا | ||
مرتبط | اقایی، بیرون، خارج از، برون | ||
واژه | دست بالا | ||
معادل ابجد | 498 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی دست بالا | ||
پخش صوت |
دست بالا. [ دَ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، ق مرکب ) حد اکثر. حداعلی . فوق . مقابل دست کم . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دست بالا را گرفتن ؛ به حد اکثر فرض کردن . از رقم یا عدد بسیار یا مقدار گزاف یا کار مهم شروع کردن :دست بالاش را بگیریم هزار تومان و دست کمش صد تومان باید مصالح خرید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دست بالا گرفتن ؛ به حد اعلا رسیدن : سوداءالمهموم و هذیان المحموم به غایت رسید و دست بالا گرفت . (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 17).
|| سمت بالا. (یادداشت مرحوم دهخدا). اعلای هر چیز. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || صدر مجلس . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || دامنه ٔ بالای قبا و ارخالق . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
upper hand, outside
اليد العليا
اقایی، بیرون، خارج از، برون