جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

dallāl
broker  |

دلال

معنی: دلال . [ دَل ْ لا ] (ع ص ، اِ) واسطه بین فروشنده و خریدار. (از اقرب الموارد). فراهم آرنده ٔ بایع و مشتری . (منتهی الارب ). واسطه و میانجی عموماً و میانجی معاملات خصوصاً. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). بهاکننده . (دهار). کسی که با دریافت حق معینی واسطه ٔ مابین خریدار و فروشنده میشود. (لغات فرهنگستان ). واسطه ٔ میان بایع و مشتری . آنکه مشتری برای فروشنده یابد. عرضه کننده ٔ مال دیگری بر مشتری . آنکه فروشنده و متاع را به خریدار و خریدار را با فروشنده راه نماید. عرضه کننده . میانجی میان بایع و مشتری . (یادداشت مرحوم دهخدا). کسی که در مقابل اجرت واسطه ٔ انجام معاملاتی شده یابرای کسی که میخواهد معامله ای بکند طرف معامله پیداکند. (ماده ٔ 335 قانون تجارت ایران ). بنابراین دلال خود طرف عقد واقع نمی شود (بعکس حق العمل کار). (از فرهنگ حقوقی ). بَیّاع . مُبَرطِس . مُبَرطِش :
راست چو کشته شوند و زار و فکنده
آیدشان مشتری و آید دلال .
منوچهری .
هوی به من بر دلال معصیت گشته ست
از آنکه خواجه ٔ بازار فسق و عصیانم .
سوزنی .
زلفش نگر دلال دل از من چه پرسی حال دل
زآن زلف پرس احوال دل یا شکر دارد یا گله .
خاقانی .
از صفت وز نام چه زاید خیال
وآن خیالش هست دلال وصال .
مولوی .
گفت دلال کای مصحف خر
با تو سی سال بود هم آخر.
مجد خوافی .
- دلال بازی ؛ به شیوه ٔ دلالان از راه مبالغه و دروغ و زبان بازی کاری را بزرگ جلوه دادن یا برعکس .
|| سمسار. آنکه مالی را بطریق مزایده می فروشد. || کارچاق کن . || واسطه میان دو محب .
- دلال محبت ؛ واسطه ٔ میان عاشق و معشوق . واسطه ٔ میان دو خواهان .
|| قواد. دیوث . قلتبان . قرطبان . قرتبان . قلتبوس . کشخان . قرمساق . جاکش . قلت . قلته . غرچه . غرچه زن . زن بمزد. || راهنمای . (دهار). دلیل . بسیار راه نماینده و راه بر. (لطایف ):
دیده ای دلال بی مدلول هیچ
تا نباشد جاده نبود غول هیچ .
مولوی .
رجوع به دلیل شود.
... ادامه
615 | 0
مترادف: 1- شيوه، عشوه، غمزه، غنج، كرشمه، ناز 2- اخمناز، نازوادا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی]
مختصات: (دَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: dallAl
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 65
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
broker | dealer , fixer , monger , middleman , chapman , mediator , go-between , solicitor-general
ترکی
komisyoncu
فرانسوی
courtier
آلمانی
makler
اسپانیایی
corredor
ایتالیایی
broker
عربی
سمسار | وسيط , وسيط تجاري , وكيل أسهم , تاجر للسلع المستهلكة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "دلال" در زبان فارسی به معنی واسطه یا شخصی است که بین خریدار و فروشنده ارتباط برقرار می‌کند. در نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت چند نکته قواعدی و نگارشی مهم است:

  1. استفاده صحیح از کلمه:

    • "دلال" به طور خاص به معنای واسطه تجاری است و در متون رسمی و ادبی باید به contextualize (در متن درست) استفاده شود.
  2. تلفظ:

    • تلفظ صحیح آن "دَلال" با تاکید بر "د" و "ل" است.
  3. جمع‌سازی:

    • جمع "دلال" به صورت "دلالان" یا "دلال‌ها" است.
  4. کاربرد در جملات:

    • دقت کنید که در جملات، کلمه "دلال" به طور صحیح و در جای مناسب استفاده شود. مانند: "دلالان بازار مسکن نقش مهمی در خرید و فروش ملک دارند."
  5. نکات نگارشی:

    • در نگارش متون، دقت کنید که کلمه "دلال" با حروف فارسی به صورت صحیح و درست نوشته شود و از بکار بردن اشکال غیررسمی و نادرست پرهیز شود.
  6. تناسب با دیگر کلمات:
    • در جملات خود، سعی کنید کلمات مرتبط با "دلال" را مانند "بازار"، "خرید"، "فروش"، "معامله" و غیره نیز به کار ببرید تا متن شما coherence (همخوانی) بیشتری داشته باشد.

به طور کلی، "دلال" واژه‌ای است که باید در لحن و زمینه مناسب خود استفاده شود و رعایت معیارهای نگارشی به وضوح و درک بهتر کمک خواهد کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "دلال" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. دلال املاک به مشتریان کمک می‌کند تا خانه‌های مناسب خود را پیدا کنند.
  2. برخی از دلال‌ها در بازار ارز برای کسب سود بیشتر، دست به تقلب می‌زنند.
  3. دلال مواد غذایی، محصولات تازه را از کشاورزان خریداری و به فروشگاه‌ها توزیع می‌کند.
  4. او به عنوان یک دلال موفق توانسته است روابط خوبی با تولیدکنندگان برقرار کند.
  5. در این نمایشگاه، دلال‌ها محصولات خود را به خریداران معرفی کردند.

اگر نیاز به جملات بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: واسطه معاملات بازرگانی، دهنده ورق، معاملات چی، کارچاق کن، دوای ثبوت عکاسی، بازرگان، فروشنده، تاجر، واسطه، نفر وسط صف، ادم میانه رو، واسطه سیار، میانجی، رابط، دلال محبت، معاون دادستان

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری