جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

duš
shower  |

دوش

معنی: دوش . (اِ، ق ) شب گذشته . (شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از غیاث ). دوشینه . دوشین . بارحه . (دهار). شب که منتهی شود به روزی که در آن باشند. دیشب . شب گذشته . مقابل دی و دیروز. (یادداشت مؤلف ) :
از کوهسار دوش به رنگ می
هین آمد ای نگارمی آور هین .
دقیقی .
ریشی چگونه ریشی چون ماله ٔ بت آلود
گویی که دوش تا روز با ریش گوه پالود.
عماره .
به فرمان یزدان خجسته سروش
مرا روی بنمود در خواب دوش .
فردوسی .
به خواب اندرون هر چه دیدی تو دوش
از آن مهر امشب برآمد خروش .
فردوسی .
سیاوش بدو گفت چون بود دوش
ز لشکرگه گشن و چندین خروش .
فردوسی .
شهنشاه بهرام بود آن که دوش
بیامد سوی خان گوهرفروش .
فردوسی .
این همی گفت فرخی را دوش
زر بداده ست شاه زرافشان .
فرخی .
مردمان دوش خبریافته بودند ز عید
که گمان برد که من غافلم از عید مگر.
فرخی .
دوش متواریک به وقت سحر
اندر آمد به خیمه آن دلبر.
فرخی .
ای شب نکنی این همه پرخاش که دوش
راز دل من مکن چنان فاش که دوش .
عنصری .
دیدی چه دراز بود دوشینه شبم
هان ای شب وصل همچنان باش که دوش .
عنصری (دیوان ص 315 چ دبیرسیاقی ).
برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت
چون باد نوبهار بر او دوش برگذشت .
منوچهری .
دشمنش را گو شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن کاین خمار جهل تو فردا کند.
منوچهری .
چنان نمود به ما دوش ماه نودیدار
چو یار من که کند گاه خواب خوش آسا.
بهرامی .
دوش سهوی افتاده بود که از بس افشین بگفت و چند بار رد کردم بازنشد اجابت کردم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 170). وی را[ بودلف را ] امیرالمؤمنین به من داده است و دوش سوگند خورده که در باب وی سخن نگوید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 172). معتصم گفت :... اگر دوش پس از الحاح که کردی ترا اجابتی کردیم در باب قاسم بباید دانست ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 174). دی و دوش در این بودم و هر چند نظر انداختم صواب نمی بینم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259).
یکی گفت نشناس ای رفته هوش
که گرشاسب کرد این همه رزم دوش .
اسدی .
چنین داد پاسخ که تا روز دوش
به یادش دمادم کشیده ست نوش .
اسدی .
در معده ت بر جان تولعنت کند امروز
نانی که به قهر از دگری بستده ای دوش .
ناصرخسرو.
ندیدم تا بدیدم دوش چرخ پرکواکب را
به چشم سر درین عالم یکی پرجور خضرایی .
ناصرخسرو.
مر جان مرا روان مسکین
دانی که چه کرد دوش تلقین .
ناصرخسرو.
دوش نآمد چشمم از فکرت فراز
تا چه می خواهد ز من جافی زمن .
ناصرخسرو.
پیغمبر (ص ) جواب داد که پرویز را دوش کشتند شما این سخن از بهر که می گویید. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 106). چنانکه دی و دوش آزرم من داشتید تا آخر روز مرا مهلت دهید. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 101).
دوش در مدح و ثنای تو بدم تا دم صبح
صبح صادق ندمید از دم من الا دوش .
سوزنی .
هر شب و روز که بر وی بسلامت گذرد
به از امروز بود فردا چون از دی دوش .
سوزنی .
عجب مدار که امروز مر مرا دیده ست
در آن لباچه که تشریف داده ای دوشم .
انوری .
آویختی آفتاب را دوش
ازسلسله های جعد پرخم .
خاقانی .
دوشم درآمد از در غمخانه نیم شب
شب روز عید کرد مرا ماه اسمرش .
خاقانی .
خواب آشفته دیده بودم دوش
عالم امشب چو دوش می بشود.
خاقانی .
دوش نسیم سحر بر در من حلقه زد
گفتم هان کیست گفت قاصدیم آشنا.
خاقانی .
دیری است که بر امید امروز
بگذاشته ست امشب و دوش .
ظهیر فاریابی .
آمد آن ابر و باد چون شب دوش
این درافشان و آن عبیرفروش .
نظامی .
امروز مگو چه خورده ای دوش
کآن خود سخنی بود فراموش .
نظامی .
کسی کاو یاد نآرد قصه ٔ دوش
تواند کردن امشب را فراموش .
نظامی .
که خسرو دوش بی رسمی نموده ست
ز شاهنشه نمی ترسد چه سوده ست .
نظامی .
از پی پرده ٔ دل دوش بدیدم رخ یار
شدم از دست و برفت از دل من صبر و قرار.
عطار.
درآمد دوش دلدارم به یاری
به من گفتا بگو تا در چه کاری .
عطار.
آن سیل که دوش تا کمر بود
امشب بگذشت خواهد از دوش .
سعدی .
دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش .
سعدی (گلستان ).
مراراحت از زندگی دوش بود
که آن ماهرویم در آغوش بود.
سعدی .
دوش در خیل غلامان درش می رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی .
حافظ.
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند.
حافظ.
دوش می سوختم ازین آتش
آه اگر امشبم بود چون دوش .
هاتف اصفهانی .
دوش رفتم مدرسه در حجره ٔ ملا رجب
دیدمش می کرد دور حوض مسجد را وجب .
سیداشرف الدین قزوینی (نسیم شمال ).
دوش از صفت مشبهه رفت سخن
کرد از عددش سؤال شخصی از من
گفتم خشن و صعب و ذلول است و شجاع
آنگاه شریف است و جبان است و حسن .
(امثال و حکم دهخدا).
|| خواب و رؤیا. (ناظم الاطباء).
- دوش دیدن ؛ خواب دیدن در شب گذشته . (ناظم الاطباء).
... ادامه
782 | 0
مترادف: 1- دوشين، ديشب، شب گذشته 2- شانه، كتف، كول، منكب 3- حمام 4- آب پاش
متضاد: امشب
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (قید) [پهلوی: dōš] [قدیمی]
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: بن حال
آواشناسی: duS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 310
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
shower | shoulder , shower bath
ترکی
duş
فرانسوی
douche
آلمانی
dusche
اسپانیایی
ducha
ایتالیایی
doccia
عربی
دش | حمام , غيث , شرذمة , انهيار , عصابة , أمطار متفرقة , وابل المطر , حفلة تقام لفتاة على وشك الزواج , إغتسل بالدش , تمطر , استحم , غدق على , ترسل السماء وابلا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "دوش" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد، اما عموماً به معنای "بالای شانه" یا "قسمت بالایی بدن" در نظر گرفته می‌شود. همچنین در محاورات به معنای "عصر" یا "در هنگام شب" نیز استفاده می‌شود. در ادامه به بررسی برخی از قواعد نگارشی مربوط به این کلمه می‌پردازیم:

  1. استفاده در جملات:

    • "دوش" می‌تواند به عنوان اسم در جملات به کار رود:
      • "من دوش را شستم."
  2. نحو و ساخت‌های زبانی:

    • می‌توان "دوش" را در ترکیب‌های مختلف به کار برد:
      • "دوش گرفتن" به معنای استحمام کردن.
      • "دوش به دوش" به معنی همراهی کردن.
  3. قواعد املایی:

    • کلمه "دوش" به این شکل نوشته می‌شود و هرگونه تغییر املایی (مانند استفاده از "دشت" یا "دوشنبه") را در نظر بگیرید.
  4. ترکیب با دیگر واژه‌ها:

    • "دوش" می‌تواند با دیگر واژه‌ها ترکیب شود و معانی جدیدی ایجاد کند:
      • "دوشیزه" (دختر جوان) یا "دوشبد" (عصر).
  5. نکات نگارشی:
    • در نوشتار رسمی و غیررسمی به صورت مشابه نوشته می‌شود و نباید آن را با کلمات دیگر اشتباه گرفت.

با رعایت این نکات می‌توانید به درستی از کلمه "دوش" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "دوش" در جمله آورده شده است:

  1. بعد از یک روز طولانی، یک دوش گرم می‌تواند خستگی را از بین ببرد.
  2. او در حمام، مشغول استحمام و گرفتن دوش بود.
  3. هوای گرم تابستان به قدری داغ است که دوش آب خنک بهترین راه برای رفع عطش است.
  4. پس از تمرین سخت، دوش گرفتن بهترین کاری است که می‌توان کرد.
  5. او روزانه صبحزد در زیر دوش آب، احساس طراوت و شادابی می‌کند.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: رگبار، بارندگی، درشت باران، کتف، هر چیزی شبیه شانه، جناح، سفت، حمام دوش، دو

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری