جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×


0
0
634
اطلاعات بیشتر واژه
واژه رایگان
معادل ابجد 282
تعداد حروف 6
تلفظ rāy[e]gān
نقش دستوری صفت
ترکیب (صفت)
مختصات (یِ) (ص مر.)
آواشناسی rAyegAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت‌نامه دهخدا
نمایش تصویر رایگان
پخش صوت

رایگان . [ ی ْ / ی ِ ] (ص نسبی ) راهگان . هر چیز که در راه یابند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (جهانگیری ). هر چیز مفت و چلمه که آن را عوض و بدلی نباید داد. (از برهان ) (ناظم الاطباء). مفت . (رشیدی ). چیزی که در راه یافت شود. (غیاث اللغات ). هر چیز بیمایه و بی زحمت و بی تحمل و بلاعوض و مفت و بدون خریداری . (ناظم الاطباء). هر چیز که بی رنج و محنت بدست آید. (از ناظم الاطباء). مفت و بی عوض . (غیاث اللغات ). مفت و بی زحمت . (از فرهنگ نظام ). مفت و آسان . (ارمغان آصفی ) (بهار عجم ). مفت و بی بدل و بی مایه و بی تحمل زحمت . (از آنندراج ) (جهانگیری ). گویند در اصل راهگان بوده یعنی چیزی در راه یافت شده . سامانی گفته است رایگان راهگان بوده ، چه گان افاده ٔ معنی لیاقت و سزاواری و درخوری کند و حاصل معنی ، سزاوار راهی است ، چه ، چیز کم مایه و فرومایه درخور آن است که بر سر راهها افتاده باشد چنانکه شایگان سزاوار صاحبی و خداوندی باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از غیاث اللغات ) (از فرهنگ رشیدی ). چیزی است که در راه بیابند یا بمفت بدست آید و آنرا عوضی و بدلی نباشد. و در اصل راهگان بوده ، مخفف آن راگ باشد. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مرحوم دهخدا). بی عوضی . بی بدلی . مجان . (یادداشت مرحوم دهخدا). دلخواه . مفت . بی بدل . هر چیز که مفت بدست آید یا از دست برود. هر چیز که مفت و بی مایه و عوض بچنگ آید یا به آسانی و سهولت تلف شود و از میان برود. تلف . (منتهی الارب ) ذهبت ماله تلفاً و طلفاً؛ مالش برایگان رفت . جباب . جبار. دله . سحت . ضبع. ضلة: ذهبت دمه ضلة. طَلَف . طَلْف . قَمَز. لبع. (از منتهی الارب ). مجان . (دهار) :
دریغ آن سوار گرانمایه شیر
که افکنده شد رایگان خیرخیر.
فردوسی .
بنام بزرگان و آزادگان
کز ایشان جهان یافتی رایگان .
فردوسی .
نه این باشد آیین آزادگان
همی تن به کشتن دهی رایگان .
فردوسی .
کجا گیو گودرز کشوادگان
که سردار باید همی رایگان .
فردوسی .
بزرگان و بادانش آزادگان
نوشتند یکسر همه رایگان .
فردوسی .
گفتم که رایگان نگرفته ست مملکت
گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان .
عنصری .
اندر ایران از عطای تو به زایر زین سپس
زرّ نستاندستاننده ار دهندش رایگان .
عنصری .
در خانه های ما ز عطاهای کف ّ او
زرّ عزیز خوارتر از خاک رایگان .
فرخی .
درّ است ناخریده و مشک است رایگان
هرچند برفشانی و هرچند برچنی .
منوچهری .
رایگان مشک فروشی نکند هیچ کسی
ور کند هیچ کسی زلف دوتای تو کند.
منوچهری .
گاه صرافست و گه بزاز و هرگز کس ندید
رایگان زر صیرفی و رایگان دیبا بزاز.
منوچهری .
مردمان را رایگان علم آموزد [ ابوحنیفه ٔ اسکافی ]. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 277). گفت [ خواجه احمد عبدالصمد ] که من دبیری کرده ام محال است دبیران را رایگان شغل فرمودن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 655). گفت مردی درویشم و بنی خرما دارم ... پیلبان همه خرمای من رایگان می ببرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 450). و سالاران بزرگ که بودند همه رایگان برافتادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 538).
که این صد شتر دانه بار گران
بما داد بی منت و رایگان .
شمسی (یوسف و زلیخا).
گویند در مثل نبود رایگان گران
مشناس در متاع جهان رایگان عیال .
ناصرخسرو.
دنیا نستانم برایگان من
زیرا که جهان رایگان گرانست .
ناصرخسرو.
یکی رایگان حجتی گفت بشنو
ز حجت مر این حجت رایگان را.
ناصرخسرو.
منت خدای را که به تیرخدایگان
من بنده بیگنه نشدم کشته رایگان .
امیرمعزی .
گفتم به عقل و جود و هنر یافت منزلت
گفتا که منزلت نتوان یافت رایگان .
امیرمعزی .
احمدبن محمدبن نصر گوید که بروزگار ما این ضیاع کوشک مغان چنانست که برایگان میدهند وکسی نمی خواهد و آنچه بخرند بماند رایگان ، بسبب ظلم و بی شفقتی بر رعیت . (تاریخ بخارای نرشخی ص 38). بقاء ذکر بر امتداد روزگار ذخیره ٔ نفس و بهر بها که خریده شود رایگان نماید. (کلیله و دمنه ).
آب نایافته گران باشد
چون بیابند رایگان باشد.
سنایی .
من رایگانْش هستم بنده بر آنکه گر
دیدار او بجان بخرم هست رایگان .
سوزنی .
مخرش پیش از آنکه بشناسی
وآنگهت رایگان گران باشد.
انوری .
در دل سوسن ارنه حربه کشد
ز رحل کرده رایگان ننهند.
مجیر بیلقانی .
در موکبت برای خبر چون کبوتران
شام و سحر دو نامه بر رایگان شده .
خاقانی .
تا بدیگر مغز خود خود را مزورها پزند
از سرشک نو زرشک رایگان انگیخته .
خاقانی .
گاهی کبودپوش چو خاکست و همچو خاک
گنجور رایگان و لگدخسته ٔ عوام .
خاقانی .
ای کعبه ٔ ملک عصمةالدین
من بنده ٔ رایگان کعبه .
خاقانی .
بر خاک در تو آب حیوان
چون آتش رایگان ببینم .
خاقانی .
کیست کو گنج رایگان نخرد
وآرزویی چنین بجان نخرد.
نظامی .
نام کرم ساخته مشتی زیان
اسم وفا بندگی رایگان .
نظامی .
می ندانم من سبکدل هیچ
که چرا رایگان گران توام .
عطار.
تا تو پنداری که بر وی رایگان
بازنستانند از تو این و آن .
مولوی .
دست ناید بی درم در راه نان
لیک هست آب دو دیده رایگان .
مولوی .
تو نمیدانی که دایه ٔ دایگان
کم دهد بی گریه شیرت رایگان .
مولوی .
رایگانست یک نفس با دوست
گر بدنیا و آخرت بخری .
سعدی .
بیاورد مردی ز همس
ایگان
که آخر نیم قحبه ٔ رایگان .
سعدی .
نسیمی از سر زلفش بیار و جان بستان
به پایمزد، نگویم که رایگان بستان .
سلمان ساوجی .
- امثال :
رایگان گران است . (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 862).
رایگان گران نیست . (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 863).
ذهب دمه أدراج الریاح ؛ خون او رایگان رفت . اسفل سافلین ؛ پیری یا تلف و رایگان یا ضلالت و گمراهی . اهدار؛ رایگان و مباح گردانیدن خون را. تهادم ؛ با هم رایگان و مباح کردن خون را. هدر؛ رایگان و باطل شدن حق و خون و جز آن . رایگان از خون و حق و جز آن . هدم ؛ خون رایگان و باطل . (منتهی الارب ). || بی ارزش . بی سروپا. بی قدر و ارج . مرد بی بها و ارز :
شود رایگانی پرستنده ای
و یا بی بهایی یکی بنده یی .
فردوسی .
- رایگان از دست رفتن (شدن ) ؛ مفت و آسان از دست رفتن . بدون جهت و در اثر غفلت از اختیار خارج شدن :
شب رفته از دست آزادگان
بشد نامداری چنین رایگان .
فردوسی .
بوسهل این مقداری با مامیگفت که آلتونتاش رایگان از دست بشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). و تقدیر کرده بود ایزد... که خراسان چنانکه بازنمودم رایگان از دست وی برود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 665).
- رایگان داشتن ؛ مجان و مفت در تصرف داشتن :
نجست از کسی باژو ساو و خراج
همی رایگان داشت آن گاه و تاج .
فردوسی .
- رایگان شدن چیزی کسی را ؛ آسان در اختیار و تصرف وی درآمدن . بی عوض و زحمت بسیار او را مسلم شدن :
چو بهرام در خیمه تنها بماند
فرستاد و ایرانیان را بخواند
همی رای زد جنگ را با سپاه
بدینگونه تا گشت گیتی سیاه
بخفتند ترکان و آزادگان
جهان شد جهانجوی را رایگان .
فردوسی .
|| به هدر رفتن . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
- برایگان ؛ مجانی . مجاناً. مفت .(یادداشت مرحوم دهخدا) :
دنیا نستانم برایگان من
زیرا که جهان رایگان گرانست .
ناصرخسرو.
الفنج کن اکنون که مایه داری
از مَنْت نصیحت برایگان است .
ناصرخسرو.
پیش خاک در تو چشم از در
صد طویله برایگان بگسست .
خاقانی .
اینهمه گفتم برایگان نه بر آن طَمْع
کَافسر زر یابم از خطای صفاهان .
خاقانی .
- برایگان بشدن ؛ مفت (بهدر، بباطل ) بشدن . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
- برایگان فروختن ؛ مفت و مجانی از دست دادن . بدون بها و عوض چیزی را بکسی دادن :
زمن بهار بگو با برادران حسود
برایگان نفروشد کسی برادر خویش .
ملک الشعراء بهار.
- رایگان رفتن (شدن ) خون ؛ اطلال . طل .به هدر رفتن خون . از بین رفتن خون : ذهب دمه خضراً مضراً؛ خون وی رایگان رفت . (منتهی الارب ).
- رایگان رفته ؛ خون ریخته شده از روی عدم عقوبت و سیاست . (ناظم الاطباء). خون هدر.
- رایگان شدن خون مقتول ؛ طل . به هدر رفتن خون وی . (منتهی الارب ).
- رایگان کردن خون کسی ؛ به هدر دادن خون وی . از بین بردن خون او: طل ، طلول ؛ رایگان کردن خون کسی را. (از منتهی الارب ).
|| هر چیز عبث و باطل . (ناظم الاطباء). هدر. بطر. باطل . (یادداشت مرحوم دهخدا). || درست . نیک . آزاد. گستاخ . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
فخر بناکتی را ارزان چرا فروشی
ای خواجه رایگان بین خصم آشناست گویی .
فخرالدین بناکتی .
|| در تداول عوام در این اواخر معنی یگانه و صمیمی و گستاخ و مانند آن گرفته است : فلانی با من رایگان است ؛ یعنی صمیمی و گستاخ است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- رایگان بودن با کسی ؛ چیزی از او دریغ نداشتن . فرقی میان خواسته و مال و منال خود و او ننهادن .
بادآورد، بلاعوض، مجاني، مفت، مفتكي
free, gratis, gratuitous
حرر، فك، تخلص من، حل، حر، مجان، مطلق الحرية، مطلق، طليق، مطلق السراح، معافى، متفرغ، متحرر من، خالص مصفى، متمتع بحقوق المواطن، معفى من، غير خاضع ل، مطلق غير مقيد، سالك، مجانيا، بحرية
Özgür
gratuit
frei
gratis
gratuito
مجانی، رها، عاری، ازاد، مختار، بیخود


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


داپ اَپ اولین پلتفرم کش‌بک در ایران
اگه میخوای از خریدهایی که میکنی، پاداش نقدی دریافت کنی داپ اَپ رو نصب کن.

تبلیغات تصویری