جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رخ دادن . [ رُ دَ ] (مص مرکب ) حادث شدن . روی دادن . اتفاق افتادن . (یادداشت مؤلف ). پیش آمدن . واقع شدن و حادث شدن . (فرهنگ نظام ). عارض شدن . روی آور شدن . (ناظم الاطباء): حوادث بدی برای ما رخ داد. (یادداشت مؤلف ). occur, happen, befall, arise, outcrop, turn up, bechance, fall out, pass, happening حدث، يوجد، ظهر، جرى، خطر في البال، وقع الحادث، يحدث اتفاق افتادن، واقع شدن، خطور کردن، روی دادن، تصادفا برخورد کردن، پیشامدکردن، در رسیدن، فرارسیدن از، برخاستن، بلند شدن، برامدن، طلوع کردن، قیام کردن، سر بیرون کردن، نمودار شدن، خیش کشیدن، مشاجره داشتن، قبول شدن، گذراندن، پاس دادن، رد شدن، گذشتن
occur|happen , befall , arise , outcrop , turn up , bechance , fall out , pass , happening
عربی
حدث|يوجد , ظهر , جرى , خطر في البال , وقع الحادث , يحدث
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "رخ دادن" به معنی اتفاق افتادن یا پیش آمدن است و معمولاً به صورت فعل استفاده میشود. در نوشتار و گفتار فارسی، رعایت نکات زیر در استفاده از این کلمه ضروری است:
ساختار فعل: "رخ دادن" یک فعل مرکب است که شامل اسم "رخ" و فعل "دادن" است. در جملات میتوان به صورتهای مختلفی از آن استفاده کرد. مثلاً:
حادثهای رخ داد.
این رویداد در سال گذشته رخ داد.
زمان فعل: "رخ دادن" میتواند در زمانهای مختلف به کار رود. برای مثال:
گذشته: "حادثهای رخ داد."
حال: "حادثهای در حال رخ دادن است."
آینده: "حادثهای رخ خواهد داد."
فعلهای مشابه: ممکن است به جای "رخ دادن" از افعال دیگری مانند "تازه" یا "پیش آمدن" نیز استفاده شود. توجه به تفاوتهای معنایی و کاربردی این افعال اهمیت دارد.
استفاده در جملات: "رخ دادن" معمولاً در جملات خبری و توصیفی به کار میرود. مثلاً:
"در این منطقه هر ساله جشنوارهای رخ میدهد."
نگارش صحیح: همواره دقت کنید که به صورت صحیح و بدون اشتباهات نوشتاری "رخ دادن" را بنویسید. این نوشته باید به صورت مجزا و با فاصله از یکدیگر باشد.
با رعایت این نکات میتوانید از "رخ دادن" به درستی و به طور مؤثر استفاده کنید.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: اتفاق افتادن، واقع شدن، خطور کردن، روی دادن، تصادفا برخورد کردن، پیشامدکردن، در رسیدن، فرارسیدن از، برخاستن، بلند شدن، برامدن، طلوع کردن، قیام کردن، سر بیرون کردن، نمودار شدن، خیش کشیدن، مشاجره داشتن، قبول شدن، گذراندن، پاس دادن، رد شدن، گذشتن