جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رغم . [ رَ غ َ ] (ع مص ) یا رَغم . مصدر به معنی رَغم . (ناظم الاطباء). رجوع به رَغم در دو معنی اخیر مصدری شود. || به خاک آلودن بینی . (ناظم الاطباء). به خاک مالیدن بینی . به خاک آلودن بینی . (یادداشت مؤلف ). خاک آلود کردن . (دهار). خلاف میل . (یادداشت مؤلف ): فعلت ذلک علی رغمه ؛ این کار رابر خلاف میل او کردم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). - از رغم کسی ؛ بر خلاف میل او و برای مخالفت با او : این شعر من از رغم عدو گفتم از ایرا تا باد نجنبد نفتد میوه ز اشجار. مسعودسعد. بافته یاوه در آن مرغ گلین می کنند تا شود از رغم من مرغ حکایت گزار. خاقانی . - بر رغم ؛ بر خلاف میل . برای مخالفت . (یادداشت مؤلف ) : ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب آسمان بر رغم او در بوستان ظاهر شود. منوچهری . نگذاشت خواهد ایدرش بر رغم او صورتگرش جز خاک هرگز کی خورد آن را که خاک آمد خورش . ناصرخسرو. - بر رغم انف ؛ برای بخاک مالیدن بینی . (یادداشت مؤلف ). بر خلاف میل : برغم انف اعادی درازعمر بمان که دزد دوست ندارد که پاسبان ماند. سعدی . - برغم کسی ؛ به عمد بر خلاف میل او. (لغت فرس اسدی چ پاول هورن ) : بپیچددلم چون ز پنجه تنم گشاید برغم دلم پنجه بند. عسجدی (از اسدی ). دو مرد پیک راست کردند با جامه ٔ پیکان که از بغداد آمده اند و نامه ٔ خلیفه آورده که حسنک قرمطی را بر دار باید کرد و به سنگ باید کشت تا بار دیگر برغم خلفا هیچکس خلعت مصری نپوشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 183). اما در اعتقاد این مرد [ حسنک ] سخن می گویند بدانکه خلعت مصریان بستد برغم خلیفه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 178). گر تخم و بار من نبریدی برغم دیو خرماستان شده ستی اکنون دیار من . ناصرخسرو. وین مرکب سرای بقا را برغم خصم جل درکشیده پیش در او کشیده ام . خاقانی . او زلف را برغمم دایم شکست دارد من دلشکسته زآنم کاندر شکست اویم . خاقانی . تا کی برغم کعبه نشینان عروس وار چون کعبه سر ز شقه ٔ دیبا برآورم . خاقانی . گویی برغم جان فلک دست کاف و نون گردونی از دو قطب درآویخت استوار. خاقانی . گر او هست دجال خلقت برغمش ترا کم ز عیسی مریم ندارم . خاقانی . پیش آر ز دوستان تنی چند خوش باش برغم دشمنی چند. نظامی . برغم دشمنم ای دوست سایه ای به سر آور که موش کور نخواهد که آفتاب برآید. سعدی . برغم دشمن و اعجاب دوستان بادا همیشه چشمه ٔ رزقت معین و بخت معین . سعدی . دامن خیمه برفکن دشمن و دوست گو ببین کاین همه لطف می کند دوست برغم دشمنم . سعدی . همچوحافظ برغم مدعیان شعر رندانه گفتنم هوس است . حافظ. - رغماً للانف فلان ؛ برای خاک آلود شدن بینی او. (یادداشت مؤلف ). - رغم انف ؛ مخفف «برغم انف ». برای بخاک مالیدن بینی . (یادداشت مؤلف ) : بوی ایشان رغم انف منکران گرد عالم می رود پرده دران . مولوی . - رغم کسی ؛ مخفف «برغم انف کسی »؛ علی رغم او. برای بخاک مالیدن بینی او. برای مخالفت نمودن با او. (از یادداشت مؤلف ) : گر نیی در بر من رغم ملامت گر من هم سلامت بر من از تو سلامی برسد. خاقانی . به رغم سیاهان شه پیل بند مزور همی خورد از آن گوسفند. نظامی . تو قبا میخواستی خصم از نبرد رغم تو کرباس را شلوارکرد. مولوی . دلت خوش باد و چشم از بخت روشن به کام دوستان و رغم دشمن . سعدی . شبی خواهم که مهمان من آیی بکام دوستان و رغم دشمن . سعدی . - رغم یکی را کاری کردن ؛ برای مخالفت با وی آن کار را انجام دادن . (یادداشت مؤلف ) : رغم مرا چون سرکه مکن چون به من رسی رویی کزو به تنگ بریزد همی شکر. فرخی . به یقین دانم کآن ترک ستمکاره ٔ من از پی رغم مرا آن کند و این نکند. سوزنی . یک من بدو گنج شایگان خر رغم دل رایگان خوران را. خاقانی . - علی رغم ؛ برای به زمین مالیدن بینی کسی ، که کنایه است از خوار و ذلیل ساختن وی . (از یادداشت مؤلف ). بر رغم . بر خلاف میل کسی : همیشه این دولت بزرگ پاینده باد....علی رغم الاعداء. (تاریخ بیهقی ). دوست بازآمدو دشمن به خصومت بنشست باد نوروز علی رغم خزان بازآمد. سعدی . || کاری برعکس کردن . (ناظم الاطباء). مجازاً به معنی کاری به عکس کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). although رغم، على الرغم من، بصرف النظر عن، برغم، إهانة، بالرغم من rağmen bien que obwohl a pesar de sebbene
رغم|على الرغم من , بصرف النظر عن , برغم , إهانة , بالرغم من
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «رغم» در زبان فارسی به معنای «با وجود» یا «نرغم» به کار میرود و اصولاً در جملاتی به کار میرود که بخواهیم حالتی را بیان کنیم که در آن یکی از عوامل یا موانع وجود داشته باشد ولی با این حال یک عمل انجام شود یا یک وضعیت برقرار باشد.
قواعد نگارشی و استفاده از «رغم»:
جایگاه کلمه:
معمولاً «رغم» به عنوان یک قید در جملات استفاده میشود و میتواند در ابتدا یا میانهٔ جمله قرار بگیرد.
مثال: «رغم مشکلات، ما به پیشرفت ادامه میدهیم.»
حالتهای صرفی:
«رغم» بهعنوان یک کلمهِ مستقل استفاده میشود و صرف نمیشود.
در استفادههای مختلف، شکل و صدای آن تغییر نمیکند.
پیشوند و پسوند:
در زبان فارسی، واداشتن «رغم» به کار بردن پیشوندها و پسوندها متداول نیست و معمولاً بهتنهایی به کار میرود.
نحوهٔ استفاده:
در جملات با موضوعهای نوشتاری و محاورهای، «رغم» میتواند نشاندهندهٔ نشاندادن ایستادگی، عزم یا پایبندی به هدفها باشد.
مثال: «رغم باران، ما به پیادهروی رفتیم.»
نقد و بررسی:
توجه به کاربرد صحیح «رغم» در نوشتار و گفتار، برای جلوگیری از سردرگمی و اشتباهات نگارشی مهم است.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «رغم» بهدرستی و با دقت در متنها و محاورات خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند جمله با استفاده از کلمه "رغم" آمده است:
رغم تمام مشکلاتی که داشتیم، توانستیم پروژه را به اتمام برسانیم.
او رغم نگرانیهایش، همیشه سعی میکند لبخند بزند.
رغم فصل سرد، مردم به برگزاری جشنوارۀ سالگرد علاقهمند بودند.
رغم بارش باران، ما تصمیم گرفتیم به سفر خود ادامه دهیم.
اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر