license
98
2428
100
معنی کلمه رف معنی واژه رف
معنی:
رف . [ رَف ف ] (ع مص ) بسیار خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد). رفیف . || بوسه دادن زن را به اطراف لب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مزیدن دهن در وقت بوسه دادن . (مصادراللغه ٔ زوزنی ). مزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بوسیدن زن از اطراف لب . (ناظم الاطباء). مکیدن لبهای کسی . (از اقرب الموارد). || نیکویی و احسان کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رفیف . || به خوردن رف خوردن شتر و کذلک الغنم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درخشیدن برق بی آنکه پراکنده شود در ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || هر روزه شیر خوردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || هر روز گرفتن تب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پریدن چشم و غیر آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پریدن و برجستن چشم و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رفیف . رجوع به رفیف در همه ٔ معانی قبل شود. || درخشیدن و روشن گردیدن گونه ٔ کسی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درخشیدن و تلألؤ رنگ کسی . (از اقرب الموارد). || نیک کوشش کردن در خدمت کسی . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرد گرفتن کسی را. (آنندراج ). گرد گرفتن قوم کسی را. (ناظم الاطباء). احاطه کردن قوم کسی را. (از اقرب الموارد). || شادمانی نمودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مکیدن بچه شتر شیر مادر خود را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بال جنبانیدن و گستردن مرغ وقت فرودآمدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بال گستردن مرغ ، و آن غیر مستعمل است بلکه «رفرف » بکار رود. (از اقرب الموارد از قاموس ). || گرامی داشتن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).مترادف سكو، طاقچهانگلیسی shelf, rafعربی رفوف، رف الدكان، الرف الصخري، لوح خشبترکی referansفرانسوی réfآلمانی refاسپانیایی Árbitroایتالیایی rifمرتبط تاقچه، فلات قاره، هر چیز تاقچه مانند
مترادف:
سكو، طاقچه
ترکیب:
(اسم) [عربی: رفّ]
مختصات:
(رَ) (اِ.)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
raf
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
280
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
عربی
رفوف | رف الدكان , الرف الصخري , لوح خشب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)واژه "رف" در زبان فارسی به عنوان یک فعل در زمانهای مختلف کاربرد دارد. در اینجا چند نکته درباره قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است:
صرف فعل : "رف" به معنای "رفتن" است و در زمانهای مختلف به صورتهای مختلف صرف میشود. برای مثال:
ماضی: رفتم، رفتی، رفت، رفتیم، رفتید، رفتند
مضارع: میروم، میروی، میرود، میرویم، میروید، میروند
آینده: خواهم رفت، خواهی رفت، خواهد رفت، خواهیم رفت، خواهید رفت، خواهند رفت
مورد استفاده : این کلمه معمولاً برای بیان عمل رفتن و حرکت از جایی به جای دیگر استفاده میشود.
نکات نگارشی :
در جملات فارسی، فعل باید با فاعل هماهنگ باشد. به عنوان مثال:
توجه به جملات منفی نیز مهم است:
قید زمان : میتوان قید زمان را در جملات اضافه کرد تا مفهوم دقیقتری ارائه شود:
ترکیبها : "رف" میتواند در ترکیب با دیگر واژهها قرار گیرد:
به طور کلی، "رف" یک واژه بسیار پرکاربرد در زبان فارسی است که با توجه به زمان و ساختار جمله معانی مختلفی به خود میگیرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "رف" در جمله آورده شده است:
دیروز در فروشگاه یک رف جدید برای کتابهایم خریدم.
کتابها بر روی رف چوبی مرتب شدهاند.
او به دنبال یک کتاب خاص در رف آشپزخانه بود.
برای دکوراسیون اتاق، چند تزئینی بر روی رف گذاشتهام.
به هر کجا که میرفتم، همیشه به رف کتابهای محبوبم سری میزدم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: تاقچه، فلات قاره، هر چیز تاقچه مانند