جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رمز. [ رَ / رُ / رَ م َ ] (ع اِ) اشاره یا ایماء. ج ، رموز. (از اقرب الموارد). اشارت به دست یا به چشم یا به ابرو یا به لب . (دهار). به لب یا چشم یا به ابرو یا به دهن یا به دست یا به زبان اشاره کردن . (منتهی الارب ). اشاره یا کنایه است که در جمیع کتب مشرق زمین علی العموم و در کتاب مقدس علی الخصوص بسیار است و آن بر دو قسم است صریح و غیرصریح . (قاموس کتاب مقدس ) : الاتکلم الناس ثلاثة ایام الا رمزاً. (قرآن 41/3). اهل تمیز را اندک از بسیار کافی بود و رمزی در تقریر بر فضایل و مآثر وافی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دست بر سبلت نهادی در نوید رمز، یعنی سوی سبلت بنگرید. مولوی . || دقیقه . نکته . (یادداشت مؤلف ). || راز. سِرّ. چیز نهفته میان دو یا چند کس که دیگری برآن آگاه نباشد. (ناظم الاطباء). سخنی یا مطلبی یا موضوعی میان دو یا چند کس که از دیگران پنهان و نهفته باشد : قول مسیح آنکه گفت زی پدر خویش می شوم این رمز بودپیش افاضل . ناصرخسرو. پی بدین رمز هر کسی نبرد نبرد ره به قاف غیر عقاب . مولوی . میان عاشق و معشوق رمزی است چه داند آنکه اشتر می چراند؟ ؟ || معما. - برمز ؛ بمعما. بگونه ای که از دیگران پوشیده ماند. بیان کردن مقصود با سخنی و گفتاری یا نوشته ای که جز بر آن کس یا کسان که معهود است مخفی ماند : حکیمی برمز وانموده است که هیچکس را چشم عیب بین نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 97). نزدیک امیر مسعود سخت پوشیده و به خط خویش پوشیده برمز نبشت . (تاریخ بیهقی ص 117). بخط خویش پوشیده برمز و معما ملطفه نبشت . (تاریخ بیهقی ). بیان مقصود با نشانی ها و علائم قراردادی معهود. به وسیله ٔ علائم یا حروف و یا کلمات و اعداد یا اشکال و تصایر قراردادی معهود ادای مقصود کردن پنهان ماندن از دیگران را. - تلگراف رمز ؛ تلگرافی که فرستنده با علائم و اعداد قراردادی مخابره کند و گیرنده به کمک کلید رمز آن را کشف سازد و به معنای مطلوب که بر دیگران پوشیده مانده است واقف شود. - کلید رمز یا مفتاح رمز ؛ علائم و اعداد و کلمات یا تصاویر و اشکال قراردادی معهود میان دو یا چند کس که بدان بر نوشته یا مطلبی که خواهند از دیگران پوشیده ماند وقوف یابند. نهادن معانی اصلی را به جای علائم قراردادی که مطلب را آشکار سازد کشف اصطلاح کنند. - مفتاح رمز ؛ کلید رمز. || نشانه . علامت . دال ّ. علامت اختصاری . علامت قراردادی : حرف «د» در کتب لغت و جغرافیا رمز است از «بلد». (لغت نامه ). حرف «د» در علم نجوم و تقویم رمز و نشانه ٔ برج اسد است . (لغت نامه ). حرف «د»در کتب حدیث رمز است ابی داود صاحب سنن را. (لغت نامه ). 1- استعاره، اشاره، ايما، سمبل، كنايه، نكته، نماد، نمون
2- راز، سر
3- فن، قلق، لم code, secret, cipher, token, mystery, symbol, trick, sign, cryptogram, enigma, riddle, crypt رمز، قانون، شفرة، دستور، شريعة، مجموعة قوانين، مصطلح، ناموس، نظام شفري، درج، نظم، صاغ في رموز شفرية şifre mot de passe passwort contraseña parola d'ordine قانون، برنامه، دستورالعملها، نظام نامه، دستگاه سری، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، نشانه، ژتون، علامت، نشان، نشانی، معما، هنر، لغز، مظهر، علم، فوت و فن، حقه، حیله، نیرنگ، امضاء، تابلو، پیام پنهانی، نوشته رمزی، چیستان، بیان مبهم، سرند، غربال، دخمه، سردابه، غار، حفره غدهای
... ادامه
440|0
مترادف:1- استعاره، اشاره، ايما، سمبل، كنايه، نكته، نماد، نمون
2- راز، سر
3- فن، قلق، لم
رمز|قانون , شفرة , دستور , شريعة , مجموعة قوانين , مصطلح , ناموس , نظام شفري , درج , نظم , صاغ في رموز شفرية
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "رمز" در زبان فارسی به معنای کدی است که برای حفاظت یا مخفیسازی اطلاعات به کار میرود. این کلمه را میتوان در جملات و متون مختلف به کار برد و در استفاده از آن قواعد زیر را مد نظر قرار دهید:
استفاده صحیح در جمله: کلمه "رمز" معمولاً به عنوان اسم استعمال میشود. به عنوان مثال:
"رمز ورود به سیستم را فراموش کردهام."
"این رمز برای حفظ امنیت اطلاعات ضروری است."
تطابق با مفرد و جمع: کلمه "رمز" در حالت مفرد و جمع به شکل زیر است:
مفرد: رمز
جمع: رموز
مثال:
"رمز عبور باید ایمن باشد."
"رموز این معما هنوز حل نشده است."
استفاده از ترکیبها: کلمه "رمز" میتواند با سایر واژهها ترکیب شود. به عنوان مثال:
رمز عبور
رمز نگاری
رمزگذاری
نگارش صحیح: اطمینان حاصل کنید که "رمز" را به درستی بنویسید و از املای نادرست پرهیز کنید.
نکات نگارشی: در نوشتار رسمی، سعی کنید از کلمات تخصصی و دقیق استفاده کنید، و در صورت نیاز، توضیحات بیشتری در مورد مفهوم "رمز" و کاربرد آن ارائه دهید.
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "رمز" را به درستی در متون فارسی به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "رمز" در جملات مختلف آورده شده است:
برای ورود به حساب کاربری خود، لازم است که رمز عبور را وارد کنید.
این کتاب دارای یک رمز خاص است که تنها افراد خاصی میتوانند آن را بشناسند.
دانشمندان در حال تلاش برای یافتن رمز و راز آفرینش کیهان هستند.
او توانست با حل معما، رمز گنج پنهان را کشف کند.
برای دسترسی به اطلاعات بیشتر، باید رمز فایل را وارد کنید.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: قانون، برنامه، دستورالعملها، نظام نامه، دستگاه سری، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، نشانه، ژتون، علامت، نشان، نشانی، معما، هنر، لغز، مظهر، علم، فوت و فن، حقه، حیله، نیرنگ، امضاء، تابلو، پیام پنهانی، نوشته رمزی، چیستان، بیان مبهم، سرند، غربال، دخمه، سردابه، غار، حفره غدهای