جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

ru(o[w])hāni[y]
spiritual  |

روحانی

معنی: روحانی . [ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به روح یعنی آنچه از مقوله ٔ روح و جان باشد، جایی که میگویند این چیز روحانی است بضم و فتح هر دو خوانده اند، و در لفظ روح بفتح یا ضم راء در حالت نسبت ، الف و نون می افزایند. (از غیاث ). منسوب به روح . (از المنجد) (ناظم الاطباء) :
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
تا دیده ٔ نورانی بر پیکرت افشانم .
خاقانی .
چرخ اطلس سزدش جامه ٔ عیدی که در او
نقش روحانی بر آستر آمیخته اند.
خاقانی .
رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب .
خاقانی .
پیکری چون خیال روحانی
تازه رویی گشاده پیشانی .
نظامی .
دگرباره چو شیرین دیده برکرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد.
نظامی .
با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی
کالتماس تو بجز راحت نفسانی نیست .
سعدی .
تا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت .
سعدی .
- عالم روحانی ؛ عالم عقل و نفس و صور است و آن محیط به عالم افلاک و عالم افلاک محیط به عالم ارکان است ، مقابل آن عالم جسمانی است که عبارت از فلک محیط و مافیهاست از افلاک و عناصر. (از رساله ٔ اخوان الصفاج 3 ص 339 و کشاف اصطلاحات الفنون چ هند ص 1053 بنقل فرهنگ علوم عقلی تألیف سجادی ص 346). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و حکمة الاشراق ص 13 و 308 و حاشیه ٔ ص 242 و 243 شود.
|| پارسا و اهل صفا. (ناظم الاطباء). || صاحب روح و جان ، و کذلک النسبة الی الملک و الجن . ج ، روحانیون . (منتهی الارب ). آنچه روح داشته باشد. (از اقرب الموارد). || در تداول کنونی فارسی زبانان ، به عالم و فقیه و طالب علوم دینی اطلاق میشود. رجوع به روحانیان و روحانیون شود. || آدمی و پری ، و گفته اند آنکه خود روح باشد نه تن مانند فرشتگان و پریان ، و صاحب «صراح » گوید: روحانی فرشته و پری است و هر شی ٔ ذیروحی را نیز روحانی گویند و جمع آن روحانیون است . (ازکشاف اصطلاحات الفنون چ استانبول ج 1 ص 605).
- روحانیان ؛ ج ِ فارسی روحانی است . (آنندراج ). فرشتگان و پریان . (غیاث ). بنی جان ، یا جنیان برادران دیوان وپریان . ملائکه ای که موکل کواکب سبعه اند. (لغت محلی شوشتر خطی ) :
تو نه آنی کز کفت روحانیان شکر خورند
قدر خود بشناس و قوت از خوان و خان کس مخور.
خاقانی .
صیدگه شاه جهان را خوش چراگاه است از آنک
لخلخه ٔ روحانیان بینی در او بعرالظبا.
خاقانی .
تنیده تنش بر رصدهای دور
به روحانیان بر جسدهای نور.
نظامی (از آنندراج ).
پیشکش خلعت زندانیان
محتسب و ساقی روحانیان .
نظامی .
- || کنایه از معشوقه ها و یاران و اهل صفا :
ای باد اگر به گلشن روحانیان روی
یار عزیز را برسانی دعای یار.
سعدی .
- روحانیان عشق ؛ کسانی که عشق روحانی و افلاطونی ورزند :
بهر بخور مجلس روحانیان عشق
سازیم سینه مجمر سوزان صبحگاه .
خاقانی .
- || اوتاد و مردمان مقدس و مرتاضان . (از لغت محلی شوشتر خطی ).
- روحانی روی ؛ آنکه رویی زیبا و روحانی دارد همچون ملکوتیان :
من بودم و آن نگار روحانی روی
افکنده در آن دو زلف چوگانی گوی .
خاقانی .
- طب روحانی ؛ معالجه ٔبیمار با کم کردن بعضی اعراض نفسانی و افزودن بعضی دیگر. (یادداشت مؤلف ).
|| در اصطلاح کیمیاگران ، روحانی بمعنی سیماب و جیوه است ، روح نیز بهمین معنی گویند. رجوع به سیماب شود.
... ادامه
612 | 0
مترادف: 1- آخوند، كاتوزي، مجتهد، ملا 2- روحي، معنوي، ملكوتي 3-
متضاد: غيرروحاني 1- جسماني
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت نسبی، منسوب به روح، جمع: روحانیون و روحانیین و روحانیان) [عربی: روحانیّ]
مختصات: (رُ) [ ع . ] (ص نسب .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: rowhAni
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 275
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
spiritual | religious , sacred , unworldly , ethereal , church , heavenly
ترکی
din adamı
فرانسوی
clerc
آلمانی
kleriker
اسپانیایی
clérigo
ایتالیایی
chierico
عربی
رجل دين
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "روحانی" در زبان فارسی به چندین معنا و کاربرد می‌تواند اشاره کند، و قواعد نگارشی و دستور زبان مربوط به آن عبارتند از:

  1. اسم و صفت:

    • "روحانی" می‌تواند به عنوان صفت به معنای مرتبط با روح یا معنویت و همچنین به عنوان اسم به معنای فردی که به یک مذهب یا دین خاص تعلق دارد (مانند روحانیون).
  2. ترکیبات:

    • این کلمه می‌تواند در ترکیبات مختلف به کار رود، مانند "روحانیون" (جمع آن) یا "روحانی‌بودن" (اسم مصدر).
  3. نحوه نوشتن:

    • همواره باید این کلمه را با "ر" و "ح" و "انی" درست بنویسید و از اشتباه در نویسه‌ها پرهیز کنید.
  4. فونتیک و تلفظ:

    • تلفظ صحیح این کلمه به صورت "روهانی" است، با تأکید بر بخش "حانی".
  5. قواعد انشایی:

    • در متن‌های رسمی و علمی، کلمه "روحانی" باید در زمینه مناسب خود به کار رود و مطابق با معنای مورد نظر مورد استفاده قرار گیرد.
  6. مفاهیم وابسته:
    • استفاده از واژگان مرتبط مانند "دینی"، "مذهبی" و غیره در کنار "روحانی" می‌تواند به شفاف‌تر شدن مقصود کمک کند.

با رعایت این نکات، می‌توان به درستی و به شکل مناسبی از کلمه "روحانی" در نوشته‌های خود استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "روحانی" در جمله آورده شده است:

  1. روحانی محلی در مراسم عروسی دعا خواند و برکت را برای زوج جوان خواست.
  2. او یک روحانی آموزنده و با دانش است که همیشه به مردم کمک می‌کند.
  3. در شب قدر، بسیاری از مردم به ملاقات روحانی خود رفتند تا از او راهنمایی بگیرند.
  4. روحانی در خطبه‌های نماز جمعه موضوعات اجتماعی و اخلاقی را مطرح کرد.
  5. از نظر او، یک روحانی باید صفات اخلاقی و روحانی نیکویی داشته باشد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری