جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: روی . (اِ) فلزی از مس به قلع آمیخته که به تازی صفر و شبه خوانند چه در رنگ شبیه به طلا است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). فلزی است به رنگ خاکستری متمایل به آبی و آن را برای ساختن ظروف و غیره به کار برند. شماره ٔ اتمی آن 30 و وزن اتمی آن 65/38 است . چون روی را با مس ترکیب کنند ورقه های نازک حلب حاصل شود. (فرهنگ فارسی معین ) : تو گفتی که از آهنش کرده اند به سنگ و به رویش برآورده اند. فردوسی . بفرمود کآهنگران آورند مس و روی و پتک گران آورند. فردوسی . می زرد کف بر سرش تاخته چو روی از بر زر بگداخته . اسدی . آهنم از آهن و رویی و گر آب شوی آب ترا آهنم . ناصرخسرو. - روی سوخته ؛ سولفور مس . (از فرهنگ فارسی معین ). - روی گداخته ؛ یعنی رویینه . نحاس . (ترجمان القرآن ). || خود که بر سر پوشند. (آنندراج ). 1- چهر، چهره، رخسار، رخساره، رخ، رو، سيما، صورت، عارض، عذار، گونه، وجه
2- بر، سطح، علو on, over, in, upon, aboard, up, toward, o'er, zinc, tin, hyper-, supra- في، عن، فيما يتعلق، على الحائط، سقط على الأرض، مضرب، من حيث المبدأ، فوق، حسب، على roy roy roy roy roy به، بر روی، در روی، برای، بالای، بر فراز، در سرتاسر، بالای سر، متجاوز از، از، با، بر حسب، توی، بمحض، بمجرد، از روی، در بلندی، نسبت به، بسوی، بطرف، در راه، نزدیک به، ان طرف، فلز روی، قلع، حلبی، قوطی، حلب، بیش از حد، فوق العاده، برفراز، اضافه، مافوق، بالا، رو
on|over , in , upon , aboard , up , toward , o'er , zinc , tin , hyper- , supra-
ترکی
roy
فرانسوی
roy
آلمانی
roy
اسپانیایی
roy
ایتالیایی
roy
عربی
في|عن , فيما يتعلق , على الحائط , سقط على الأرض , مضرب , من حيث المبدأ , فوق , حسب , على
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "روی" در زبان فارسی کاربردهای مختلفی دارد و در قواعد نگارشی و گرامری به نکات زیر توجه دارید:
معنی و استفاده: "روی" میتواند به معنای سطح یا سمت یک شیء (مثلاً "کتاب روی میز") یا به معنای "در ارتباط با" یا "در مورد" (مثلاً "بحث روی این موضوع") به کار رود.
ضبط و املای کلمه: کلمه "روی" باید به همین شکل نوشته شود. در صورت استفاده به عنوان حرف اضافه، "رو" و به معنای "بر روی" باید به صورت "بر روی" نوشته شود تا از دیگر معانی آن تفکیک شود.
فاصلهگذاری: در نوشتار، به یاد داشته باشید که فاصلهگذاری بین "روی" و کلمات بعد از آن رعایت شود تا از اتصال غیرمجاز بین کلمات جلوگیری شود.
نقطهگذاری: در جملاتی که از "روی" استفاده میشود، قواعد نقطهگذاری باید رعایت گردد. به عنوان مثال، اگر "روی" در انتهای جمله قرار گیرد، باید توجه کرد که علامتگذاری جملات به درستی انجام شود.
تلفظ و لحن: هنگام خواندن کلمه "روی"، توجه کنید که به درستی و با لحن مناسب تلفظ شود. این کلمه ممکن است در بعضی از جملات نیاز به تاکید داشته باشد.
به طور کلی، توجه به معنی، املای صحیح، فاصلهگذاری و نقطهگذاری در استفاده از کلمه "روی" اهمیت دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
روی میز کتابهای زیادی وجود دارد که باید مطالعه کنم.
او روی صندلی نشسته و به موسیقی گوش میدهد.
باد سوزان روی صورتش احساس خنکی میکرد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: به، بر روی، در روی، برای، بالای، بر فراز، در سرتاسر، بالای سر، متجاوز از، از، با، بر حسب، توی، بمحض، بمجرد، از روی، در بلندی، نسبت به، بسوی، بطرف، در راه، نزدیک به، ان طرف، فلز روی، قلع، حلبی، قوطی، حلب، بیش از حد، فوق العاده، برفراز، اضافه، مافوق، بالا، رو
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر