جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: روی . [ رَ وی ی / رَ ] (ع اِ) حرف قافیه ٔ شعر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام اصلی قافیه که مدار قافیه بر آن است وآن در اصل به تشدید یاء است اما در فارسی به تخفیف خوانند. (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). آخرین حرف اصلی قافیه را که در آخر همه ٔ ابیات تکرار شود، مانند: حرف «ر» در قافیه ٔ «مدار و غدار» و حرف «ز» در «آغاز و آواز» و حرف «ل » در «دل » و «محمل » در ابیات زیر: یار ناپدیدار دوست مدار دوستی را نشاید این غدار. ای بر احدیتت ز آغاز خلق ازل و ابد هم آواز. غمت در نهانخانه ٔ دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند. روی ظاهراً مأخوذ از رِوا است به معنی رسنی که بدان بار شتر بندند پس چون بنای جمله ٔ ابیات اشعار بر این حرف است همچنان است که گویی جمله ٔ ابیات بر این حرف بسته می شود. آن را به رواء شتر ماننده کرده اند : قافیه در اصل یک حرف است و هشت آن را تبع چار پیش و چار پس این نقطه آنها دایره حرف تأسیس و دخیل و ردف و قید آنگه روی بعد از آن وصل و خروج است و مزید و نایره . (از المعجم ). || (ص ، اِ) دنباله رو. عقب درآینده : جهد کن تا مست نورانی شوی تا حدیثش را شود نورش روی . مولوی . صدهزاران همچنین در جادوی بوده است و او نبوده چون روی . مولوی . چون حیات از حق بگیری ای روی بس غنی گردی ز گل در دل روی . مولوی . || آب بسیار و شیرین و سیراب کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شرب تمام ، یقال : شربت شرباً رویاً. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || سیراب و تازه : سوی دشت از دشت نکته بشنوی سوی باغ آیی شود نخلت روی . مولوی . || ابر بزرگ قطره ٔ سخت بار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مخفف راوی . (فرهنگ فارسی معین ) : نام هر چیزی چنانکه هست آن از صحیفه ٔ دل روی گشتش زبان . مولوی . || (اصطلاح عرفان ) نزد صوفیه تجلیات را گویند از معانی نوری و صوری و به ذوقی منتهی گردد و هوالبقاء باﷲ. و در کشف اللغات گوید: روی در اصطلاح صوفیان عبارت است از انوار ایمان و فتح ابواب عرفان و رفع حجب از جمال حقیقت . شیخ جمالی فرموده اند که روی عبارت از وجه حقیقی است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). 1- چهر، چهره، رخسار، رخساره، رخ، رو، سيما، صورت، عارض، عذار، گونه، وجه
2- بر، سطح، علو on, over, in, upon, aboard, up, toward, o'er, zinc, tin, hyper-, supra- في، عن، فيما يتعلق، على الحائط، سقط على الأرض، مضرب، من حيث المبدأ، فوق، حسب، على roy roy roy roy roy به، بر روی، در روی، برای، بالای، بر فراز، در سرتاسر، بالای سر، متجاوز از، از، با، بر حسب، توی، بمحض، بمجرد، از روی، در بلندی، نسبت به، بسوی، بطرف، در راه، نزدیک به، ان طرف، فلز روی، قلع، حلبی، قوطی، حلب، بیش از حد، فوق العاده، برفراز، اضافه، مافوق، بالا، رو
on|over , in , upon , aboard , up , toward , o'er , zinc , tin , hyper- , supra-
ترکی
roy
فرانسوی
roy
آلمانی
roy
اسپانیایی
roy
ایتالیایی
roy
عربی
في|عن , فيما يتعلق , على الحائط , سقط على الأرض , مضرب , من حيث المبدأ , فوق , حسب , على
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "روی" در زبان فارسی کاربردهای مختلفی دارد و در قواعد نگارشی و گرامری به نکات زیر توجه دارید:
معنی و استفاده: "روی" میتواند به معنای سطح یا سمت یک شیء (مثلاً "کتاب روی میز") یا به معنای "در ارتباط با" یا "در مورد" (مثلاً "بحث روی این موضوع") به کار رود.
ضبط و املای کلمه: کلمه "روی" باید به همین شکل نوشته شود. در صورت استفاده به عنوان حرف اضافه، "رو" و به معنای "بر روی" باید به صورت "بر روی" نوشته شود تا از دیگر معانی آن تفکیک شود.
فاصلهگذاری: در نوشتار، به یاد داشته باشید که فاصلهگذاری بین "روی" و کلمات بعد از آن رعایت شود تا از اتصال غیرمجاز بین کلمات جلوگیری شود.
نقطهگذاری: در جملاتی که از "روی" استفاده میشود، قواعد نقطهگذاری باید رعایت گردد. به عنوان مثال، اگر "روی" در انتهای جمله قرار گیرد، باید توجه کرد که علامتگذاری جملات به درستی انجام شود.
تلفظ و لحن: هنگام خواندن کلمه "روی"، توجه کنید که به درستی و با لحن مناسب تلفظ شود. این کلمه ممکن است در بعضی از جملات نیاز به تاکید داشته باشد.
به طور کلی، توجه به معنی، املای صحیح، فاصلهگذاری و نقطهگذاری در استفاده از کلمه "روی" اهمیت دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
روی میز کتابهای زیادی وجود دارد که باید مطالعه کنم.
او روی صندلی نشسته و به موسیقی گوش میدهد.
باد سوزان روی صورتش احساس خنکی میکرد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: به، بر روی، در روی، برای، بالای، بر فراز، در سرتاسر، بالای سر، متجاوز از، از، با، بر حسب، توی، بمحض، بمجرد، از روی، در بلندی، نسبت به، بسوی، بطرف، در راه، نزدیک به، ان طرف، فلز روی، قلع، حلبی، قوطی، حلب، بیش از حد، فوق العاده، برفراز، اضافه، مافوق، بالا، رو
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر