جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

زحمت بردن

معنی: زحمت بردن . [ زَ م َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) رنج بردن . تحمل رنج و دشواری کردن :
مشو تا توانی ز رحمت بری
که زحمت برندت چو زحمت بری .
(بوستان ).
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درمانده ای را دهد نان و چاشت
وگرنه چه حاجت که زحمت بری
ز خود باز گیری و هم خود خوری .
(بوستان ).
کی بجانهای گرفتار، دلش خواهد سوخت
یوسف مصر اگر زحمت زندان نبرد.
صائب .
رجوع به زحمت کشیدن ، زحمت کش ، زجر کشیدن ، زجر بردن و رنجبر شود. || رفع تصدیع. رفع مزاحمت کردن . زحمت کم کردن . کنایت از رفتن ، خود را کنار کشیدن ، بیکسوی شدن از حضور یا خانه ٔ کسی ، ترک همراهی و رفاقت و یا ترک خانه ٔ کسی کردن ، دست برداشتن و یا از میان رفتن و نابود شدن :
گر زحمت تو برده ام ، پنداشتی من مرده ام
تو صافی و من درده ام ، کی صاف دردی خوار شد.
مولوی (از آنندراج ).
وین پرده بگوی تا بیکبار
زحمت ببرد ز پیش ایوان .
سعدی .
زمانی از سر این خسته پا کشیده بدار
که میبریم از این آستانه زحمت خویش .
امیر شاهی سبزواری (از آنندراج ).
رجوع به زحمت ، زحمت کم کردن و زحمت برگرفتن شود.
... ادامه
892 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 711
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
عمل | تجارة , حركة , مهنة , مهمة , مشروع تجاري , شأن , متاجرة , قضية , اعمال

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری